بایگانی دسته: سفر

سی‌ام دسامبر دو هزار و یازده

ساعت دو و نیم صبح، میدون تایمز شلوغ و همه مشغول عکس و فیلم‌برداری، دارن صحنه رو برای اجرای کنسرت‌های فردا شب- شب سال نوی میلادی- آماده می‌کنند و کلا مثل روز همه جا روشنه. بعد یه دفعه یه بز … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در سفر | دیدگاه‌ها برای سی‌ام دسامبر دو هزار و یازده بسته هستند

عصر که از کافه اومدیم بیرون سوار وانت شدیم برای پوخارا. یه راست اومدم یه هتلی که یکی از دوستان پیشنهاد کرده بود. یه خانواده‌اند که یه هتل رو اداره می‌کنند. همه با هم. یعنی در واقع دو برادر، پسرهاشون، … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در سفر, عکس | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یادداشت‌های فرودگاهی-۴

در فرودگاه ممفیس نشسته‌ام که با آخرین پرواز امشبم برسم به سن‌فرانسیسکو. یک درد پریودی بدی دارم در سرم. بغض هم دارم. یک جای تنم خالی‌است، یک جای سرم. برگشتن یعنی دوباره سر و کله زدن با زندگی روزمره و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در سفر | دیدگاه‌ها برای یادداشت‌های فرودگاهی-۴ بسته هستند

روزمره در سفر

یکم: بار و بندیلم را که جمع می‌کردم، فکر می‌کردم چیز زیادی برای نوشتن در این سفر نخواهم داشت، اما اینقدر بی‌حرفی را هم حدس نمی‌زدم. دارم خوب می‌بینم و خوب می‌خورم و خوب می‌خندم و خوشحالم. اما نمی‌توانم طوری … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در سفر | دیدگاه‌ها برای روزمره در سفر بسته هستند

یادداشت‌های پراکنده در سفر-۱۱

یازده ساعت رانندگی کرده بودم که از فرودگاهی وسط بیابان برش دارم. رسیده بود و من هم پارک نکردم. فقط سوار ماشین شد و بوسیدیم همدیگر را. حتی جرات نمی‌کردم دستم را روی پایش بگذارم. از فرودگاه که خارج شدیم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در سفر | دیدگاه‌ها برای یادداشت‌های پراکنده در سفر-۱۱ بسته هستند

یادداشت‌های پراکنده در سفر- ۱۰

تقریبا می‌دویدم که دیر به قرارم نرسم. از بین دو نفر که با زبان اشاره حرف می‌زدند رد شدم. نمی‌خواستم کلامشان را قطع کنم.

منتشرشده در بلوط, سفر | دیدگاه‌ها برای یادداشت‌های پراکنده در سفر- ۱۰ بسته هستند

یادداشت‌های پراکنده در سفر-۹

بابا ازم چیزی می‌خواهد. هم دورم و هم اینکه اگر هم نزدیک بودم کاری از دستم برنمی‌آمد. می‌گویم بابا جان امیدی نیست. می‌گوید می‌دانم. اما در هر حال عمویت گفت. از اینکه فکر می‌کنند از من کاری برمی‌آید ولی در … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط, سفر | دیدگاه‌ها برای یادداشت‌های پراکنده در سفر-۹ بسته هستند

یادداشت‌های فرودگاهی- ۱

وسوسه نویی این روزها بند بند تنم را می‌لرزاند. می‌خواهم رها کنم همه چیز را و بروم بگردم. بروم سفر. طولانی و بی‌مقصد. بروم یک مدت یک‌جا بمانم، کار کنم پول بلیط که درآمد بروم جای دیگر. با همین کار … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط, سفر | دیدگاه‌ها برای یادداشت‌های فرودگاهی- ۱ بسته هستند

روزمره- عصر چهارشنبه

بی‌حوصله نیستم. خسته‌ام فقط. حرف هم راستش دیگه خیلی ندارم. یه وقت‌هایی دارم، اما نرسیده‌ به اینجا تمام می‌شه. سندرم «سو وات» هم به قول یه عزیزی هست. اما کلا اوضاع بد نیست. سه تا پروژه هفته قبل اجرا کردم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط, سفر | دیدگاه‌ها برای روزمره- عصر چهارشنبه بسته هستند

یادداشت‌های پراکنده در سفر-۸

اوج داستان «عشق در زمان وبا» همان صحنه بازار بود. همان‌جا که دختر پس‌ از آن سفر تبعیدگونه مشقت بار و تحمل آنهمه عاشقی، پدر را شکست می‌دهد و برمی‌گردد و آنجا در بازار می‌فهمد که مرد تمام شده. این … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط, سفر | دیدگاه‌ها برای یادداشت‌های پراکنده در سفر-۸ بسته هستند