بایگانی ماهیانه: فوریه 2012

هجدهم فوریه دو هزار و دوازده

ماشین هی دور خودش چرخید و چرخید. دختره فقط نگران این بود که اگه نذارن مامانش دیگه رانندگی کنه، اون چه جوری به کارهاش برسه. اما ماشین خوب چرخید ها.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هجدهم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

هفدهم فوریه دو هزار و دوازده

اگه من یه روز یه کاره ای بشم، با لباس به تخت اومدن رو جنایت علیه بشریت اعلام می‌کنم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هفدهم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

شانزدهم فوریه دو هزار و دوازده

خانومه یه نگاهی بهم انداخت، رو سری‌اش رو مرتب کرد، موهاشو ریخت توی روسری و گفت شما چند ساله از ایران اومدید؟ من آب دهنم رو قورت دادم، خجالت کشیدم به راضیه «جدایی نادر از سیمین» فکر کردم، و یادم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای شانزدهم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

بعد آدم دی دریم می‌کنه می‌گه خب شاید اون لحظه آخر تصمیمش عوض شه بعد می‌گه حالا شاید هم دوباره یه حرفی زد بعد هی خوشحاله خودشو امیدوار نگه می‌داره. بعد هی می‌گه نه می‌دونم یه چیزی ته دلم می‌گه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

پونزدهم فوریه دو هزار و دوازده

دو تا خانم مسافر کاناپه گردی ( همون کوچ سرفینگ. ترجمه از خودم) قرار بود بیان امشب اینجا. بعد من تا دیر وقت باید مدرسه می‌موندم، گفتم در رو باز می‌ذارم برید خودتون تو. بعد اومدم ده اینا خونه،‌ دیدم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای پونزدهم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

چهاردهم فوریه دو هزار و دوازده

هر دفعه که پس می‌زنتم،‌ همون به زبان اجنبی رجتکمون می‌کنه یه مدل- به خودم یه طویله فحش گاف دار می‌دم که دیگه هیچ حرکتی – همون موو فرنگی‌ها- نکنم. ببینم اصلا یادش می‌آد وجود منو یا نه. هر دفعه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای چهاردهم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

تو ماشین نشستم نوبتم بشه برم تراپیستم رو ببینم. می‌خوام بهش بگم دیگه نمیام پیشت. اصلا شاید این تراپیست اومدن خودش باعث بشه که بدونم هر هفته باید برم واسه این دردم با یکی حرف بزنم. پس درده هست. پس … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

دوازدهم فوریه دو هزار و یازده

سگم رو می خوام. سگ خودمو. که باش برم راه برم. توپ بندازم بره بیاره برام. بدو ام دنبالش. بزرگش کنم. بشورمش. بهش فارسی یاد بدم. منو بشناسه وقتی میام خونه بپره پیشم. باهاش حرف بزنم. سگ خودمو می‌خوام.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دوازدهم فوریه دو هزار و یازده بسته هستند

سیزدهم فوریه دو هزار و دوازده

اون موقع‌ها که تو اون موسسه پناهندگان کار می‌کردم، قبل از اینکه خودم شروع به درس دادن این کلاس بکنم، دستیار یه همکاری بودم که در واقع رئیسم هم بود. بعد یه روز کلاس، شاگردا- که دنبال کار می‌گشتن، باید … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سیزدهم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

یازدهم فوریه دو هزار و یازده

چرا اینهمه قضاوت می‌کنید؟ آدمم. سوپر هیرو که نیستم. به من چه که یه تصویری از ذهنتون ساختید که با من ضعیف تنهای روانی یکی نیست. به من چه . برید بذارید زندگیمو بکنم. اگه بمیرم هم می‌شینید می‌گید استانداردهاشو … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یازدهم فوریه دو هزار و یازده بسته هستند