بایگانی روزانه: 13 فوریه 2012

تو ماشین نشستم نوبتم بشه برم تراپیستم رو ببینم. می‌خوام بهش بگم دیگه نمیام پیشت. اصلا شاید این تراپیست اومدن خودش باعث بشه که بدونم هر هفته باید برم واسه این دردم با یکی حرف بزنم. پس درده هست. پس … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

دوازدهم فوریه دو هزار و یازده

سگم رو می خوام. سگ خودمو. که باش برم راه برم. توپ بندازم بره بیاره برام. بدو ام دنبالش. بزرگش کنم. بشورمش. بهش فارسی یاد بدم. منو بشناسه وقتی میام خونه بپره پیشم. باهاش حرف بزنم. سگ خودمو می‌خوام.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دوازدهم فوریه دو هزار و یازده بسته هستند

سیزدهم فوریه دو هزار و دوازده

اون موقع‌ها که تو اون موسسه پناهندگان کار می‌کردم، قبل از اینکه خودم شروع به درس دادن این کلاس بکنم، دستیار یه همکاری بودم که در واقع رئیسم هم بود. بعد یه روز کلاس، شاگردا- که دنبال کار می‌گشتن، باید … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سیزدهم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند