بایگانی ماهیانه: فوریه 2012

دهم فوریه دو هزار و دوازده

عصر جمعه میشه،‌ یکی تکست می‌ده بریم بار فلان؟ بریم دوش بگیر، آرایش کن،‌ لباس انتخاب کن،‌ بپوش، سیگار، رژ لب، گواهینمامه،‌ کارت بانک،‌ آینه، آدامس بچپون تو کیف چیتان فیتان کوچولو،‌ کفش پاشنه بلند بپوش، برو بشن دم بار. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دهم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

نهم فوریه دو هزار و دوازده

اولین کنفرانس جدی دانشکده از وقتی من اومدم اینجا امروز شروع می‌شه. نه برای هیچ کاری دواطلب شدم‌، نه قبول کردم راجع به کارم حرف بزنم، نه حتی به یکی از پنل ها و شام و ناهارها و مهمونی هاشون … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای نهم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

هشتم فوریه دو هزار و دوازده

تو چشام، زیر پلک راستم، یه تاول خونی گنده زده. ترسناکه از درد مردم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هشتم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

هفتم فوریه دو هزار و دوازده

داریم در دانشگاه یک کنفرانسی برگزار می‌کنیم (‌این دارم از اونجا میاد که من به مرحله عظیم شهادت رسیدم سر کارهای این و برای خودم این حق رو قائل هستم که ابراز مالکیت کنم در خصوصش) در خصوص تاریخ قانون … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هفتم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

ششم فوریه دو هزار و دوازده

فلورانس نایتینگلت هم نشدیم بیایم از این پارچه خیس ها بذاریم رو پیشونی تب دار، بعد چشات رو وا کنی من با لباس سفید نشسته باشم قاشق قاشق سوپ بذارم دهنت. چه قشنگ که. تو تب کن من هذیون می‌گم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ششم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

پنجم فوریه دو هزار و دوازده

توی مهمونی خیلی موقرطور و مغرور از اینکه ای ول هنوز حافظه‌ات کار می‌کنه، رفتم به پسره می‌گم (با لبخند دیگه) من شما رو یه جایی دیدم. خدایش قصدم مرض و اینا نبود. یه طوری خوشحال بودم از حافظه‌ام. آقای … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای پنجم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

چهارم فوریه دو هزار و دوازده

چه اهمیت داره بقیه بفهمن معنای این قصه رو واسه من یا نه. شاید یه نمایشنامه تازه است، شاید یه قصه/ واقعیت تازه برای من. تجربه از نوع امتحان نشده اش،‌همیشه آدرنالینه و من معتاد به آدرنالیم. سقوط آزاد یا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای چهارم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

سوم فوریه دو هزار و یازده

اتاقم به مرحله‌ای رسیده که دیگه امکان راه رفتن توش وجود نداره. فقط یک گوشه تخت خالیه که باید بپرم بخزم توش. میز کناری هم دیگه جای آشغال نداره. به جایی رسیده که فکر می‌کنم هرگز نمیشه مرتبش کرد، پس … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سوم فوریه دو هزار و یازده بسته هستند

دوم فوریه دو هزار و یازده

-تو رو چیکارت کنم؟ -ببین. رو من حساب نکن. من هیچ حسابی ندارم. – نگفتم رو تو حساب می‌کنم. اصلا به تو ربطی نداره این داستان. قصه منه. تا وقتی بخوام می‌خونمش، بازیش می‌کنم. من بلدم کی باشم و کی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دوم فوریه دو هزار و یازده بسته هستند

اول فوریه دو هزار و دوازده

Neal: Peter… in case we don’t make it, I just want you to know… Peter: I know. Me, too. White Collar

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای اول فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند