بایگانی روزانه: 3 می 2011

بعد از شام رفتیم یه کافه‌ای. من ودکای گرم لهستانی دوس نداشتم. نخوردم. یه قلپ از چایی بغل دستی رو خوردم بعد سرم رو گرم شمع بازی کردم. شمع بازی یه بازی هست که تو پارافین‌های شمع رو جمع می‌کنی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

مچ خودم را گرفتم که یک ساعت و نیم در حمام نشسته ام و دارم با اردک زرده غیبت تو را می کنم. طفلک پشتم را هم کیسه کشید

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

سوم می دوهزار و یازده

الان زیر یک پلی در پراگ نشسته‌ام. دلم می‌خواست خانه خودم بودم. یعنی نه. خانه نه.بیرون بودم. هوا سرد و بارانی بود. بعد من می‌آمدم خانه. بخاری از صبح روش مانده بود و خانه گرم بود. می‌آمدم دوش اب گرم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سوم می دوهزار و یازده بسته هستند