بایگانی روزانه: 7 می 2009

وقتی یک عصر پنج شنبه هوس راه رفتن می‌کنی و بعد یادت می‌آید که تا شعاع خدا مایلی هیچ آدمی نیست که دلت بخواهد با او راه بروی،‌تازه می‌فهمی که چقدر تنهایی.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

روزی تو را می آرایم

یک روز برای تو شعری خواهم سرود شعری که شعر واقعی باشد قافیه داشته باشد و وزن در آن از آرایه‌های ادبی استفاده خواهم کرد باید برای چشم‌هایت یک «استعاره» مناسب پیدا کنم بین خواب و خیال تو و خال … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای روزی تو را می آرایم بسته هستند