بایگانی روزانه: 10 می 2009

بخشی از یک داستان نیمه‌تمام*

… از این لحاظ خوب بود که خودش می‌آمد هر ساعتی که می‌خواست. کلید را برایش می‌گذاشتم زیر پادری. می‌آمد آن را بر می‌داشت و برای خودش غذا هم درست می‌کرد. یک‌بار گفت شیر بدون چربی دوست ندارد. خودش رفت … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بخشی از یک داستان نیمه‌تمام* بسته هستند

همه آنچه در زندگی لازمش دارم- یا حتی واقعا لازم ندارم، اما دوست دارم همراهم باشد- در یک کوله پشتی کوچک جا می‌شود. همه تعلقم به اندازه یک کوله پشتی کوچک است. از این هم باید رها شد.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند