روزی تو را می آرایم

یک روز برای تو شعری خواهم سرود
شعری که شعر واقعی باشد
قافیه داشته باشد و وزن
در آن از آرایه‌های ادبی استفاده خواهم کرد
باید برای چشم‌هایت یک «استعاره» مناسب پیدا کنم
بین خواب و خیال تو و خال روی سینه‌ام «جناس» بزنم
و «مراعات نظیر» دست‌هایت را با نوازش نشان دهم
باید خواننده بفهمد که «آن سه خط سر آغاز خلقت بود» «تلمیح» است نه «اغراق»
«کنایه» نمی‌زنم
«تشبیه» نمی‌کنم
می‌دانم استفاده از « تمثیل» برای گفتن از طعم لب‌هایت سخت خواهد بود
جنون لحظه‌هامان «تشخیص»
و نوشیدنت «ایهام» خواهند داشت
یک جوری هم باید «تضاد» را واردش کرد
شاید آخر شعرت را با اول اعترافم پیوند زدم.
چطور است؟

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.