بایگانی دسته: بلوط

والا من از اون روز اعترافات یه چیزی موند رو دلم که نگفتم. هنوز هم مونده. یعنی اگه الان بیفتم بمیرم این رو دلم میمونه. واسه همین, این اعتراف ششم رو هم داشته باشید. دفعه اولی که من – سالها … ادامه‌ی خواندن→

نامه ای از ایران رسیده که عجیب پرتم کرده به دورانی خیلی دور. دوران رفاقتهای واقعی. لمسی. دیدنی. خندیدن های واقعی و نه شکلک های دو نقطه دی. سعی کردم نامه رو یه دفعه نخونم که تموم نشه. اما شد. … ادامه‌ی خواندن→

تعطیلاتم از امروز رسما شروع شد. برای ده روز هیچ برنامه ای غیر از خوابیدن ندارم. هیچ کار مهمی هم قرار نیست بکنم که عذاب وجدان بگیرم آخرش که انجامش ندادم. هیچ جایی هم قرار نیست بریم. امیدوارم این عکسها … ادامه‌ی خواندن→

با تشکر از حمید رضا و مریم و الناز و سرزمین رویایی که دعوتم کردن ( یواش یواش داشتم عقده ای میشدم که چرا هیچکی دعوتم نمیکنه) وبا اجازه بزرگترها. اینهم پنج تا چیز که شما ها عمرا بدونین: ۱. … ادامه‌ی خواندن→

۱. اون: ( بدون مقدمه) امسال باید بریم آلاسکا. من: چی؟ اون: باید بریم آلاسکا. من: آره دیگه .سال دیگه هم بگو باید بریم قطب. اون: تو چطور میتونی به نسل بعدی جوابگو باشی که تو دوره ای زندگی میکردی … ادامه‌ی خواندن→

برای خواننده عزیز علی و بقیه دوستانی که شاید سوالات مشابه داشته باشند: من فکر کنم این برای همه بچه های وبلاگ نویس خارج از ایران پیش اومده باشه که ازشون در مورد مهاجرت, کشوری که توش هستن, سختی ها, … ادامه‌ی خواندن→

دوست خوبم انار با کمک یه سری دیگه از جوانان غیور امروز و مغزهای فرار کرده دیروز یه وبسایت خیلی خوب و مرجع در مورد شرایط تحصیل در خارج از ایران تهیه کردن. دستشون درد نکنه. کار واقعا لازمی بود. … ادامه‌ی خواندن→

من واقعا همه دیروزم مشغول اون فیلمه بود. بعد از ظهر نشستم دوباره دیدمش. یه چیزهایی هم به ذهنم رسید که دفعه اولی خیلی با دقت بهشون نگاه نکرده بودم. ظاهرا کسی با دختری که قراره پسر بشه مشکلی نداره. … ادامه‌ی خواندن→

نازلی! لعنتت نکنه…صبح کله سحر این فیلم چی بود به ملت نشون میدی. کم اشکمون دم مشکمون هست…این رو هم دیدیم که سرچشمه دوباره جوشید. بد گریه کردم. بد. نمیدونم شکل و قیافه تهران بود… بازار تهران بود… آهنگ ایرانی … ادامه‌ی خواندن→

این شعر رو امروز موقع جستجوی مطلب در مورد ایاصوفیا پیدا کردم. چقدر قشنگه. بی اختیار موقع دوباره و سه باره خوندنش اشک ریختم. استانبول. اونقدر عاشق ترکیه ام که دلم میخواد اونجا بمیرم. شعر از شاعر معروف ترکیه اوهان … ادامه‌ی خواندن→