بازی دسته جمعی

با تشکر از حمید رضا و مریم و الناز و سرزمین رویایی که دعوتم کردن ( یواش یواش داشتم عقده ای میشدم که چرا هیچکی دعوتم نمیکنه) وبا اجازه بزرگترها. اینهم پنج تا چیز که شما ها عمرا بدونین:
۱. مامان و بابام از بیست و پنج سال پیش هفده اسفند ( هشت مارس) رو جشن میگیرن نه به خاطر روز جهانی زن که به خاطر تولد دخترشون که عموش اسمش رو گذاشت لوا.
۲. با همسرم تو چت روم یاهو آشنا شدم. ( دوران پارینه سنگی اینترنت که وبلاگ اینها نبود) تو اولین چت هم بهم گفت که دیگه تا آخر عمرش با هیچ موجود مونثی ارتباط برقرار نمیکنه!
۳.قدم از کلاس پنجم ابتدایی تا حالا یک میلیمتر هم تغییر نکرده. نه خیر. بنده کوتوله نیستم. اون موقع غول بودم. یادم نمیره چقدر خجالت میکشیدم که قدم از همه مدرسه بلندتر بود و هم قد معلمها و ناظمها بودم. ( یه وقتهایی هم بلند تر)
۴. از هیچ حشره ای نمیترسم. سالها تفریحم ( مخصوصا تو کوه) گرفتن سوسک و آخوندک اونهم با شاخکشون و ترسوندن بقیه بود.
۵. یه بار دوم راهنمایی خودکشی کردم. یعنی تو مدرسه با دوستم قرار گذاشتیم که اون شب بریم سر یخچال و هرچی قرص هست رو بخوریم. من ترسیدم و سه چهارتا قرص گنده رو خوردم و رفتم خوابیدم. از ترس. گلاب به روتون اون قرصهای سبز گنده مسهل بودن. ما نمردیم ولی …فرداش که رفتم مدرسه دیدم اون دوستم هم دبه در آورده میگه مامانش خونه بوده! اونهم خودکشی نکرد. نامرد.
اینها رو هم دعوت میکنم برای بازی:
ساعت شنیجوجه اردک سفیدحبه سیاهعلی تکزاسی و روشنک و سر هرمس خدای خدایان.
نه. یه بار دیگه بشمرید. همون پنج تاست.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.