همجنسگرا یا ترانسکشوال؟

من واقعا همه دیروزم مشغول اون فیلمه بود. بعد از ظهر نشستم دوباره دیدمش. یه چیزهایی هم به ذهنم رسید که دفعه اولی خیلی با دقت بهشون نگاه نکرده بودم.
ظاهرا کسی با دختری که قراره پسر بشه مشکلی نداره. چون پسر میتونه ساعت یازده شب هرجا که میخواد بره اما دختر نمیتونه! دلیل از این محکمتر؟ اما پسری که دختر بشه میشه ننگ فامیل. پسر اسمش قشنگه. افتخار میاره واسه فامیل. دختر هم اگه باشه فقط دو حالت داره. یا باید بشه خانم دکتر کرامتی یا فاحشه. ظاهرا زنی بین دکتر و فاحشه وجود نداره. البته مادر خانواده که از آشپزخونه تکون نمیخوره و فامیلهاش قاری قران بودند این وسط استثناست.
برادر دختری که حالا پسر شده ( هر چند تغییر جنسیت نداده ولی لباس پسرونه میپوشه) این وسط خوشحاله و این رو قبول کرده چون تو این اجتماع جا برای مردها هست. اون با این خانواده رفت و آمد میکنه اما خانواده زن ( مردی که زن شده) اون رو طرد کردن.
مذهب بدجوری, میگم بدجوری تو لایه لایه های ذهن این مردم رفته. ارشاد منجی همیشه برام یه شخصیت کارتونی بود که با اصرار میخواد خودش رو در چهارچوب مذهب جا کنه. هزار و یک دلیل میاره به جایی اینکه قبول کنه چیزی که اون هست در مذهبش تعریف نشده و اگه شده با مرگ تعریف شده. حالا اینکه دوباره میبینم به همه اینها از دید مذهب نگاه میشه فکر میکنم مشکل تو رگ و خون هست. یه باور ساده فلسفی نیست. زنی که فکر میکنه اجدادش قاری قران ( که به نظر من خیلی دست بالا خواننده سلیس یه متن هستن) رو تا حد تقدس بالا میبره و اینکه متعجب هست چرا تو همچین خانواده مقدسی این ننگ باید وجود داشته باشه که پسرشون بخواد دختر بشه.
باز ما تعجب میکنیم از اینکه مردم به فتواها گوش میدن و دستشویی رفتنشون رو هم باید با نوشته کسی تطبیق بدن. مگه این مردم ما کسی جدایی این افراد هستن؟ کسانی که انتخابات رو مذهبی میدونن و انرژی هسته ای رو لابد حقی که تو قران بهشون داده شده. این مردم خیلی دور نیستن. فکر میکنم تو همسایگی خودمون هم بتونم زیاد نمونه هاش رو پیدا کنیم. ما زیادی بالا رو نگاه میکنیم. واسه همینه که یه فیلم این مدلی اونقدر میره رو اعصاب من. چون تو دنیایی که ساختیم اینها رو تعریف نکردیم.
اونهایی که به جنبش ها یا حکومت لاییک تو ایران فکر میکنن, چه بازه زمانی رو برای این امر در نظر میگیرن؟ صد سال؟ دویست سال؟ اصلا شدنی هست؟
یه مسئله دیگه هم که به شدت ذهنم رو مشغول کرد تعریف ترانس ها و همجنسگراها تو قوانین ایران هست. جایی که همجنسگرا باید اعدام بشه, ترانس ها رو مریضهایی میدونن که قابل درمانند. این خیلی حرفه.
شاید اینها ( یا تعدادی از این افراد) اصلا ترانس نباشن, فقط خیلی راحت همجنسگرا باشن. یعنی بخوان با جنس خودشون رابطه داشته باشن ( چیزی که به شدت تو شخصیت مصطفی – مهتاب- برای من بارز بود, یا تو شخصیت افشین) اما تنها راهی که میتونن این رابطه رو داشته باشن این هست که از جنس خودشون بیان بیرون. یعنی باز مثل همیشه قانون رو دور بزنن. قانون و خانواده رو البته. چند درصد خانواده های ایرانی حاضر به قبول یه فرد همجنسگرا هستن؟ بگیم که قانون هم اصلا اونها رو شناسایی نکنه. این پذیرش درون گروهی خیلی مهمه. جایی که پسر/ دختر چادر سرش میکنه و از پدرش حلالیت میخواد. و مادری که فقط به این فکر میکنه که اگه دختر شدی حجابت رو رعایت کن.
به قول اون آخوند دیگه بزرگترین مشکلشون میشه تقسیم ارث که به مرد دوبرابر زن ارث میرسه یا قوانین دیگه. حداقل دیگه نباید منتظر اعدام باشن.
اون خانومه میگفت یه مرکز دولتی و دوتا ان جی او در این مورد رو داره اداره میکنه. جوری میشه فهمید که آیا واقعا اینها آماری از همجنسگراها دارن یا در اینها هم به روی همجنسگراها بسته است؟ تا جایی که من میدونم همجنسگرایی لزوما به معنای تنفر از جنسیت خود فرد نیست. بنابراین این خیلی باید وحشتناک باشه که تنها راهش بشه بیرون اومدن از جنسیت اولیه.
غیر از تحقیقات حوزوی, کسی تزی , یا کتابی در این مورد نوشته؟ الان برام خیلی مهمه که بدونم واقعا این افرادی که خودشون رو میسپرن به تیغ جراحی واقعا میخوان جنسیتشون رو عوض کنن یا فقط میخوان با همجنس خودشون باشن؟ و از زمین تا آسمون فرق هست بین این دوتا.
مرتبط: ققنوس– آرشام پارسی

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.