بایگانی دسته: بلوط

قسمت دوم و پایانی بگذارید یک مثال خیلی خیلی روزمره بزنم. فرض کنید پناهنده بی پناه و بی زبانی به دنبال کار است. بعد برنامه ای وجود دارد که می آید نصف حقوق دوره آموزش را (‌مثلا تا سه ماه) … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

قسمت اول اعتمادم به این سازمان های غیر دولتی روز به روز کمتر می شود. هر چه سازمانی کهنه تر شود و ثروتمندتر و گسترده تر از هدف اصلی اش هم دور تر می شود و غرق این کاغذ بازی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یعنی مثلا اگر غریق آن مرغ دریایی را می توانست بخورد روز دهم به ساحل نمی رسید؟ یعنی خوردن مرغ دریایی شوم بود و نخوردنش خوش یمن؟ برچسب: هذیان. نکته: حضرات جان ها! این سوال پایینی در واقع سوال نبود. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

سوال

به نظر شما بچه که بزرگ شود و بفهمد که پدر / مادر از لحظه بسته شدن نطفه اش برایش وبلاگی باز کرده اند و برود آن را بخواند از خواندن ” پسرم / دخترم تو امروز شاشیدی و شاشت … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سوال بسته هستند

هالوین و راز زبیه

به رسم اجانب خودمان را آراسته ایم. فقط دندان طلا ندارم و کیسه زر به کمر. برای یک لباس احمقانه که شبیه دزد دریایی ام بکند بیست دلار با ارزش را هدر دادم که به امر جناب ریس عمل کنم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هالوین و راز زبیه بسته هستند

پاییز

ابری ام. شاید هم سیاه و سرد. درست مثل هوای اینروزهای سکرمنتو. به قول دوستی کافکایی و مستعد برای خودکشی. شاید هم اثرات سندرم ماهانه باشد. این را می شود از قرصهای ضد بارداری رو به اتمامم هم فهمید. در … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای پاییز بسته هستند

I am Iran, do not bomb me.

October 28,2007. San Francisco anti-war rally Photo by Jahanshah Javid. Iranian.com To see more pictures, clik on the picture above.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای I am Iran, do not bomb me. بسته هستند

هدر

عصر جمعه ها هر ثانیه وزن هزار ساعت را پیدا می کند. امان از این زمان لعنتی. می نویسم پانزده دقیقه می روم بیرون. میایم توی ماشینم. گل فروش بغلی با سگش آمده بیرون. همیشه می گوید گبی خیلی پیر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هدر بسته هستند

جمعه

جمعه ی ساکت جمعه ی متروک جمعه ی چون کوچه های کهنه ‚ غم انگیز جمعه ی اندیشه های تنبل بیمار جمعه ی خمیازه های موذی کشدار جمعه ی بی انتظار جمعه ی تسلیم خانه ی خالی خانه ی دلگیر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای جمعه بسته هستند

رابطه و مهاجرت

دیروز حرف خیلی خوبی شنیدم. دوستم گفت” وقتی دو نفر درگیر یک رابطه مهاجرت می کنند فقط دو فرد نیستند که باید منتظر پیامدهای مهاجرت باشند. باید یاد بگیرند که رابطه را هم مهاجرت بدهند. ” می دانید این قضیه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای رابطه و مهاجرت بسته هستند