بایگانی دسته: بلوط

یک آقای امریکایی داره فارسی حرف می‌زنه- و انصافا هم خوب حرف می‌زنه- به به و چه چه همه به هوا رفته که چه جالب و چطور می‌تونه اینقدر خوب حرف بزنه. یکی هم اون وسط می‌گه «ماشالله». نمی‌دونم چند … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

می‌خواستم بروم مصر برای دو‌هفته. جور نشد و حالم گرفته‌است. مدل خودم هم می‌خواستم بروم. مدل خودم یعنی تنها. یعنی اینکه هتل درست و حسابی هم نروم. یعنی سنگین نروم. یک دوربین و یه دست لباس خاکی بسم بود. یعنی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

I Had an Abortion*

این نوشته بهانه نوشتن این پست است. هرچند نه پاسخی به نویسنده است نه قرار است باشد. یک تجربه متفاوت است با نگرشی متفاوت. نه بهتر و نه بدتر، فقط متفاوت. روزی که اولین تجربه اتفاق افتاد با خودم فکر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای I Had an Abortion* بسته هستند

روز جهانی ایدزه. تو این هفته مرکز ما هم چندتا برنامه داره. من تو محوطه باز جلوی کتابخونه وایستاده بودم و بروشورهای برنامه ها رو می‌دادم به ملت همراه با کاندوم مجانی. به هرکی از جلوم رد می‌شد یه دونه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

چشم در برابر چشم

این جریان حکم قاضی برای مرد اسیدپاشی که عملش منجر به نابینایی زنی شد از ذهنم بیرون نمی‌ره. از طریق لینکدونی‌ حاجی واشنگتن به پست اون یکی حاجی پرت شدم که نوشته بودند چرا وبلاگستان در خصوص این جریان سکوت … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای چشم در برابر چشم بسته هستند

مهمانی خانوادگی بود و همه دور میز شام نشسته بودیم. یکی در مورد حکم قاضی برای کور کردن چشم مرد اسیدپاش خبر داد و خوب اظهارنظرها در مورد اینکه آخر این حکم فایده‌اش چیست درگرفت. یکی که روبه روی من … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

محتاط شده‌ام در اظهارنظر که از من بعید است و فکر می‌کنم قبل از حرف زدن که از آن قبلی بعید‌تر است. هی فکر می‌کنم خوب که چه بشود؟ این را بگویم که چه؟ آن‌هایی که می‌دانند و قبولش دارند … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

تا یادم بماند

که هرچه می‌کشیم از بی‌سوادی مفرطمان است و ادعاهای گنده‌گنده‌ای که ….

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای تا یادم بماند بسته هستند

امروز اتفاق افتاد:

پنل «بوجود آمدن برابری در عصر احمدی‌نژاد: کمپین یک میلیون امضا» رئیس جلسه خانم دکتر اکس در هنگام خواندن مقاله یکی از ارائه کنندگان که نتوانسته بود در کنفرانس حاضر شود گفتند: « خانم ….دخترآقای…..» و ادامه دادند: ……. بخش … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای امروز اتفاق افتاد: بسته هستند

شبانه- پنج‌شنبه

بدیهی‌است که وقتی کمتر از پنج ساعت به پروازت مانده و هنوز حتی چمدان را از داخل گنجه ( برای اینکه به این نثر بخورد به جای واژه کمد از گنجه استفاده شده) بیرون نیاوردی که احیانا اگر دلت خواست … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای شبانه- پنج‌شنبه بسته هستند