شبانه- پنج‌شنبه

بدیهی‌است که وقتی کمتر از پنج ساعت به پروازت مانده و هنوز حتی چمدان را از داخل گنجه ( برای اینکه به این نثر بخورد به جای واژه کمد از گنجه استفاده شده) بیرون نیاوردی که احیانا اگر دلت خواست خنزرپنزرهایت را بچپانی تویش، از اهم واجبات است که بشینی زیر پتو و وبلاگ بنویسی.
دارم میرم این کنفرانس سالانه موسسه مطالعات خاورمیانه در واشنگتن. یک کنفرانس چهارروزه که هرروزش از ساعت هشت صبح تا هفت شب پر است. من قرار نیست حرف بزنم یا ارائه داشته باشم. (‌من این ارائه با جای پرزنتیشن رو از نیما یاد گرفتم. اومده بود خونه ما می‌گفت: «فردا سن‌فرانسیسکو «ارائه» دارم. من هی فکر می‌کردم آدم تو سن‌فرانسیسکو آخه چی می‌تونه ارائه کنه؟) آره. حالا به هر حال من ارائه‌ای ندارم. دارم می‌رم یه سری ملت رو ببینم و یک مقداری بر دانش‌های تروریستی خودم اضافه کنم. یک سری دوستان عزیز هم از اقصی نقاط عالم تشریف میاورند که ذوق زده‌ام برای دیدنشان. رستوران‌های واشنگتن هم که رسما خدان.
دلم می‌خواد یه خلاصه‌ای از هر پنلی که میرم بنویسم. ببینم میشه یا نه. یا باید همزمان ترجمه کرد به فارسی،‌یا یه خلاصه‌ای بعد از هر پنل نوشت. اونایی رو که جالب بود رو شاید نوشتم. فعلا برم سراغ گنجه.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.