بایگانی دسته: بلوط

جاده-لازم شده‌ام. یعنی آدم یک باک پرکند و آنقدر برود که یک دست از توی چراغ بنزین بیاید بیرون و بگوید حیوان مگر با تو نیستم. خالی حالیت نمی‌شود؟ بعد آنوقت تازه بزند کنار و یادش بیاید که از همان … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

شنیدید که می‌گویند عقربه ساعت روی فلان شماره ایستاد و زمان دیگر تکان نخورد؟ من هم تا همین امروز صبح فکر می‌کردم حرف مفت است. حالا دیگر از این فکرهای مفت نمی کنم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

سگ لرزه می‌زدیم. قرار نبود شب را بیرون بمانیم. بی‌هدف راه افتاده بودیم و راستش فکر هم نمی‌کردیم آن بالاها آنقدری سرد باشد. بالا که می‌گویم منظورم جنگل‌های شمالی این ایالتمان است. آنجا که جنگل و دریا به هم می‌رسند … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

حفظ هر رابطه‌ای انرژی می‌خواهد و خلاقیت. رابطه اگر راهش دور باشد تلاش مضاعف می‌خواهد و خلاقیت صد چندان. فضا و زمان تان که یکی نباشد، باید فضا بسازی، باید اول صبح بگویی شبت بخیر و توهم کنی برف شبانه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

این جمهوری اسلامی آن زمان که دانشجوهایش را، شعرایش را، نویسندگانش را، دانشمندانش را، متفکرینش را، فعالین حقوق مردمش را، اقلیت‌های قومی و مذهبی‌اش را، دگراندیشانش را، اصلا همه مردمش را مجبور به ترک ایران می‌کرد خودش هم نمی‌دانست که … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

کنتور سن که از بیست رد می‌شود آدم یواش یواش برای خودش و رابطه‌هایش یک جور ارزش قایل می‌شود.برای خودش شاید بیشتر. این رابطه هم می‌تواند هر رابطه‌ای باشد. با همشاگردی‌هایش،‌دوستانش، معشوقه‌هایش و اصلا آدم‌های معمولی دور وبرش. درست است … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

راحت است که آدم با غریبه‌ها حرف بزند. حرف‌هایشان را بشنود و بهشان راهکار ارائه دهد. اصلا بگوید فلان رفتارت درست نیست. این دقیقا خود خشونت است که شریک تو انجام‌ می‌دهد گیرم که کتک نزند. بگوید که فلانی این … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

همه مدارک رنگارنگ قاب شده به دیوار از فلان کارگاه چگونه مددکار اجتماعی خوبی باشیم و بهمان مدرک که حالا تو می‌توانی تلفن‌های بعد از کتک خوردن مردم را بشنوی وحتی اگر زبانشان را بلد نباشی -لابد با این تکه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

بعد از سال ها دارم معاشرت فامیلی می کنم. نه اینکه حالا یک عمو و عمه باشند. نه. مثلا یک شامی رفتم که سه تا دختر عمه و دختر دایی و دختر عمو و پسر عمو و خانواده هایشان با … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

قابلیت این‌را دارم که یک اتاق را- در واقع هر اتاقی را- ظرف چهل و هشت ساعت به یک طویله پنج‌ستاره، تمام عیار،تبدیل کنم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند