بایگانی نویسنده: لوا زند

ک مثل کچل

بانک کلماتی که کلمه نیستند  بقول آقای باکلاه “کلماتٍ لیست کالکلمات” . بعضی از کلمات را وقتی می‌نویسی کلمه‌اند ولی وقتی آدم خاصی با لحن خودش بیانش می‌کند، یک چیز دیگرند. مادرمن به من می‌گوید شازده‌خانم. این الان اسباب خنده‌ … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ک مثل کچل بسته هستند

گوگل حتی می‌داند شما می‌خواهید از موهای کجا خلاص شوید. تبلیغی که می‌فرستد دقیقا ذکر می‌کند که برای شش جلسه لیزر کردن ( در همان موضعی که شما دنبالش می‌گشتید) فلان قدر می‌گیرید. الان احساس می‌کنم جلوی دوستانی که در … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

من تجربه طلاق غیردوستانه نداشتم. بنابراین نمی‌دانم اگر رابطه خراب شود و کار به دعوا و جدایی بکشد حس و حال آدم چطور است. برای ما اینطور بود که به این نتیجه رسیدیم که راه زندگیمون از هم جدا شده، … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

میل شدیدی در من هست که مرتب نباشم. فرق بین کفش را پرت کردن گوشه آشپزخانه و گذاشتنش توی قفسه پنج ثانیه است. آویزان کردن کت، گذاشتن لیوان کثیف توی ظرف‌شویی، در خمیردندان را بستن، همه اینها هر کدام کمتر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

اولین بار تو چند سال گذشته که غار ندارم. یعنی نمی‌تونم داشته باشم. اون موقع‌ها هر وقت می‌خواستم می‌تونستم ناپدید بشم. همه دور و بری‌هام این مفهوم من تو غارم رو می‌فهمیدن. نه کسی کارم داشت نه کسی حالمو می‌پرسید. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Instagram

My little kid would be proud of her momy 10 years from now.

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

«تنس» از اون کلماتی که من نمی‌دونم چه کلمه‌ای در زبان فارسی داریم که معادل باشه. عصبی نیست، گیج نیست، آشفته نیست. هیجان زده نیست. یه چیزی هست که سنگینه. یعنی دقیقا حجم سنگینش رو آدم می‌تونه حس کنه. آدم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

سه روز بود قرص‌هایم تمام شده بود و تنبلی اجازه نمی‌داد بروم داروخانه. امروز راه نیم ساعته را یک ساعت طول کشید که آمدم. گذاشتم تقصیر کفش‌های پاشنه بلند. بعد دیدم به شدت سگ هستم و دارم یکی یکی بازخواست … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

ساعت هفت و نیم صبح دوشنبه، جدال با بیدار شدن و شروع هفته و یک دفعه عکس تو، تار و کدر، در پس‌زمینه عکسی که یک نفر بی‌ربط گذاشته بودش توی فیس بوک. هجوم آدرنالین دلتنگی و حالا یک دوشنبه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Instagram

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند