بایگانی روزانه: 16 اکتبر 2011

خیلی جدی زنگ زدم به یارو مسئول وام بانک می‌گم می‌خوام بدونم برای خرید ملک به من چقدر وام می‌دید. قرار شد بررسی کنه مشخصاتم رو و بعد بهم بگه خیلی شیک گفتم که عجله دارم و لطفا زود بهم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

شانزدهم اکتبر دو هزار و یازده

تولد عزیزترین خواهر دنیاست. واقعا هم مامان بدنیاش آورده. یادمه یه تاکسی نارنجی بود. من وسط نشسته بودم. منا بغل من بود. دو طرفم هم مامان بزرگ و بابا نشسته بودند. من پنج سالم بود گمونم. بابا گفت اسم آجی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای شانزدهم اکتبر دو هزار و یازده بسته هستند