بایگانی روزانه: 17 اکتبر 2011

. گفت واقعا اگه اینهمه مدت بعد از طلاق هنوز نتونستی بکَنی و اینهمه احساس هست تو نوشته‌های بعد از جدایی‌تون نسبت به وحید واقعا باید بری مشاوره و تمامش کنی واسه خودت. گفتم ای جان دل. درسته که وحید … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

هفدهم اکتبر دو هزار و یازده

یک تضاد غریبی هست توم که گاهی عود می‌کنه. مثل همین امروز. برای من همیشه بدن‌های پیچ و تاب دار آدمها خیلی جذاب‌تر بوده. مخصوصا در خصوص زن‌ها. یعنی به نظرم زن‌هایی که کون و شکم و سینه‌شون صاف نیست … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هفدهم اکتبر دو هزار و یازده بسته هستند

چطور یه جمله بی‌ربط که اصلا می‌دونی تکیه کلامه و هیچ ربطی هم به تو نداره می‌تونه حال آدم رو ازفرش به عرش برسونه غریبه واقعا.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

جونش ناآرومه و این ناآرومی درسته می‌آد می‌شینه رو دل من. تنها کاری که میشه کرد اینه که صفحه عکس رو بست و نفس بلند کشید. اما ده ثانیه بعد دوباره بازه و این چرخه تا ابد ادامه پیدا می‌کنه.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند