بایگانی روزانه: 4 ژانویه 2011

چهارم ژانویه دوهزار و یازده

صبح بیدار شدم و گفتم خب فکر کن رفته خارج. اینطوری نه مجبور می‌شوی بُکشی‌اش و نه مجبوری ازش متنفر باشی. اصلا دیگر هم نمی‌خواهد نامه‌هایت را با سلام شروع کنی. اصلا برای یکی نامعلوم بنویس. بعد فکر کردم خب … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای چهارم ژانویه دوهزار و یازده بسته هستند