یک تجربه نو

امروز همراه نامه‌ها یک بسته بزرگ هم به اسم من آمد. به خیال تمام این نامه‌های تبلیغاتی که آدم را به باز گردن هزار و یک مدل کارت اعتباری و خرید انواع و اقسام ماشین تشویق می‌کنند بازش کردم. یک دفعه پنج تا یک دلاری از توی پاکتی که بنده به شدت نصفش را پاره کرده بودم ریخت بیرون.
گاهی وقت‌ها یک چک‌هایی با رقم‌های مختلف به دست آدم می‌رسد که هزار ویک لغت پشتش نوشته که باید قبل از نقد کردنش با دقت آن‌ها را خواند و البته در نقد نکردنش اگر ده دلار ضرر باشد در نقد کردنش هزار و یک ضرر است. یعنی انگار نقد کردن این جور چک‌ها یک جور امضای قراردادی است که پشت چک نوشته. مثلا من قبول می‌کنم با نقد کردن این چک فلان کارت اعتباری برای من باز شود که سالیانه اینقدر بهره دارد. یا یک چیز تو این مایه‌ها. اما تجربه پول نقد خیلی جدید بود.
محتویات بسته را که برسی کردم دیدم یک موسسه تحقیقاتی در مورد برنامه‌‌های تلوزیون است که مقرش هم در فلوریداست و از من خواسته ‌اند که دفترچه‌ای را که برایم فرستادند را تا یک هفته جلوی تلوزیون نگه دارم و هر وقت که تلوزیون را روشن کردم و برنامه‌ای دیدم آن را ثبت کنم. بعد از یک هفته هم دفترچه را برایشان بفرستم. تمبرش هم از قبل پرداخته شده بود.
در مورد اینکه برای پر کردن برخی برگه‌های نظر خواهی پول هم می‌دهند شنیده بودم اما تا امروز صبح به چشم خودم ندیده بودم. یا به عبارتی پولش را در جیبم نگذشته بودم.
راستش من از انجایی که خودم می‌دانم این تحقیقات را چه مشقتی تهیه می‌شوند و چقدر مراحل تهیه و ارسال و بعد هم برسی و نتیجه‌گیریشان کار دارد همیشه خودم را موظف به پر کردن هر نوع نظر خواهی می‌دانم. اما واقعیتش این است که انگار همین پنج دلار بیشتر مرا مدیون کرده و الان فکر می کنم که حتما باید دستوراتش را مو به مو اجرا کنم و سر موعد مقرر هم برایشان پس بفرستم. هرچند با توجه به مقدار تلوزیون دیدن بنده که در هفته شاید به چند دقیقه هم نرسد نتیجه اش احتمالا از کل نظرخواهی ها به عنوان “اکستریم اسکور” حذف خواهد شد.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.