هشتم ژانویه دوهزار و یازده

هر بار این مسیر بین سنتابارابارا و لوس آنجلس را در بزرگراه صد ویک رانندگی می‌کنم، فکر می‌کنم همین صد مایل ارزش همه متلک‌های کالیفرنیا نشینی را دارد. آنقدر که این یک تکه به هم رسیدن دریا و اقیانوس و پیچ جاده و تاکستان و مرکبات و نخل (همه این‌ها را هم دارد) زیباست که امروز به سرم زد دلمه را بفروشم، یک ماشین قرص‌تری بخرم و شنبه‌ها و یک‌شنبه‌ها این مسیر را مسافر کشی کنم. بزنم توی کرگزلیست که فلان ساعت از اینور می‌روم آنور و برمی‌گردم. ببینم مسافر پیدا می‌شود یا نه.
رفتم لوس آنجلس مسافرم را برداشتم، چلوکباب و چایی و شیرینی‌مان را خوردیم وبرگشتیم. یک مهمانی هم لی داده بود، که مناسبتش را نمی‌گویم، اما مضمون مهمانی‌اش فرهنگ دهه هفتاد آمریکا بود. من هم کاری نکردم. فقط به موهایم چیزی نزدم که بشوم خود هفتادی! رفتیم و مجله‌های پلی بوی دهه هفتاد را نگاه کردیم که هنوز فتو شاپ اختراع نشده بود.
فردا می‌روم کوه.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.