بایگانی نویسنده: لوا زند

تو کافه محبوبم تو مرکز شهر نشسته بودم. در واقع بیرون کافه توی آفتاب. بیگل می‌خوردم و چایی. کتاب می‌خوندم. مکالمه دوتا آقای میان‌سال کناری توجه‌ام رو جلب کرد. از تایتانیک تا قدرتمند شدن اخوان المسلمین در مصر. یکی‌شون سر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

این سکوت دلپذیر

اصلا شاید همینه. شاید جواب اینکه «تکلیفتو با خودت معلوم کن ببین چی می‌خواهی» همین باشه. همین بی‌حرف بودنه. همین حرف نزدنه. همین ارتباط نوشتاری و کلامی و صوتی نداشتنه. همین عدم لزوم به کلمه است. ما می‌تونیم سه شبانه‌روز … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای این سکوت دلپذیر بسته هستند

تازگی‌ها- یعنی یه چند ماه گذشته- خیلی ترجیح می‌دم برم در جمع‌ کسانی که منو نمی‌شناسن. بعد هر طور باشم فکر می‌کنن خب همینطوره دیگه. نمی‌گم لذتی رو که از کنار دوستان خودم بردن می‌برم اونجاها هم می‌برم، اما تو … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

وقتی که کوچک و کلاس سوم ابتدایی بود، سر درس علوم از این کلاس می‌بردنش به اون یکی کلاس که به بچه‌ها نشون بدن چطور مردمک چشم بر اثر نور بزرگ و کوچک می‌شه. طفلی‌تر از اصل داستان اینه که، … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

ریدوهد امشب تو سنتاباربارا کنسرت داره و من بلیطشونو ندارم. همه بلیط‌ها سه دقیقه اولی که سایت رو باز کردند فروش رفت. منهم فکر کردم تو کرگزلیست پیدا می‌کنم. اما خیلی گرونن. قشنگ مثل وقتی که پارسال کنسرت راجروالترز رو … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Sorry Dear Dr. O I can’t change my phone screen picture. I still can’t. know I promised you, but you know what a daydreamer I am. You can’t imagine how real it is when I see him using my phone … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

I know you don’t care, and don’t even read it here, but just in case, I m still numb. I still can’t believe what did happen and I still think you would knock the front door very soon. I actually … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

تمام راه تا برسم خونه داشتم فکر می‌کردم، آیا واقعا این کارهایی رو دارم براشون تقاضانامه می فرستم رو دوست دارم و حاضرم تعهد دراز مدت بدم برای انجامشون؟ هر کدومشون یه سمت از رویاها هستند و تقریبا همه شون … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

طبعا نسخه‌ای که من بهش فکر می‌کردم این بود که من از پله‌ها بیام پایین و چمدونم رو بذازم تو صندوق عقب و ماشین رو روشن کنم و یه دفعه بشینم اونجا گریه کنم. آهنگ هم خودش پخش بشه. سرم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

In a Serious Relationship with the Sun

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای In a Serious Relationship with the Sun بسته هستند