بایگانی روزانه: 9 سپتامبر 2014

تصادف کردم. تصادف بد. دلمه جمع شد توی دلم. تقصیر من بود. راننده جلویی شوکه شد، اما چیزی‌اش نشد. ماشین اون گنده بود، دلمه من کوچولو و نحیف. جمع شد توی دلم. دلم کبود شده و یه ذره درد داره، … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

گاهی مچ خودمو می‌گیرم که ادای آدم‌های منطقی رو در میارم، و سعی هم می‌کنم باشم،‌ ولی بعد بر اساس دلم رفتار می‌کنم. می‌فهمم خب از نظر فیزیکی شدنی نیست، فاصله هست. چه می‌دونم طرف حرف دلشو زده. حرفش منطقا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

“Dont take me wrong, I like your body, i like you, Although i would fuck you more if you were thiner.” He said. “He s just honest” she thought, smiled and swallowed the pills. All of them.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

«مرسی که کلمه واست مهمه.»   *بهتر از این چه تعریفی می‌شه از کسی کرد؟

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

(+) اینجا برای کسی ساخته شده است … کسی که هر شب وقت مسواک زدن قبل خوابش ، تازه بیدار میشود راه میرود و با سگش حرف میزند خوابش را سالها پیش روی ملحفه ی هتلی جا گذاشته همان هتلی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند