بایگانی ماهیانه: مارس 2012

یازدهم مارچ دو هزار و دوازده

تب و لرز و دیگر هیچ یعنی یه چی می‌گم یه چی می‌شنویدها…

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یازدهم مارچ دو هزار و دوازده بسته هستند

دهم مارچ دو هزار و دوازده

– وقتی هستی آرومم – اگه نباشم چی؟ – هر وقت نبودی در موردش فکر می‌کنم….هر وقت باید بری برو….یعنی تا هر وقت خواستی و دوس داشتی بمون. همیشه هم این یادت باشه….

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دهم مارچ دو هزار و دوازده بسته هستند

نهم مارچ دو هزار و دوازده

یه کلاهخودی کادو گرفتم که کله آدم رو ماساژ می‌ده. یه موسیقی‌هایی هم داره و یک سری دکمه که تنظیم می‌کنن. بعد یکی از موسیقی‌هاش یه خانومی رو داره که حرف های متمرکز کننده می‌زنه. اینطوری بین هر جمله هم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای نهم مارچ دو هزار و دوازده بسته هستند

هشتم مارچ دو هزار و دوازده

سی‌سالگی رنگ داشت، سفر داشت، تبت داشت، گریه داشت، قهقهه داشت، درد داشت، رفاقت داشت، عشق داشت، اطمینان داشت، اعتماد داشت، تلخی داشت، خواهرم را داشت، شیرینی راحتی پدر و مادر را داشت، گرمای دستان زنانی فوق‌العاده را داشت، دیوانگی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هشتم مارچ دو هزار و دوازده بسته هستند

هفتم مارچ دو هزار و دوازده

این مسابقه امسال کاندیداهای جمهوری خواه برای پست ریاست جمهوری آمریکا جالب است. مثل یک ریالیتی شو است. اما، برای من این مثلث سیاست، مذهب و سکس (سکشوالیتی) از همه جالب‌تر است. به طور جدی خبرهای مربط به اینها را … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هفتم مارچ دو هزار و دوازده بسته هستند

ششم مارچ دو هزار و دوازده

ما ولی‌مون اجازه ترک تحصیل بهمون داد: امروز بابا جان در خلال یک پیامک و در طی یک نطق خیلی متافوریکلی به ما فرمودند: به خوبی کاشتی و نگاه‌داشتی اینهمه سال. حال نوبت خرمن و برداشت است. من اینو به … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ششم مارچ دو هزار و دوازده بسته هستند

پنجم مارچ دو هزار و دوازده

تو ایستگاه اتوبوس منتظر بودم که اتوبوس بیاد برگردم بیام خونه از دانشگاه. با موبایل و از طریق وب سایت دانشگاه یه فرمی رو پر کردم که بیایید این سیفون توالت و گرفتگی سوراخ وان رو تعمییر کنید. ( من … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای پنجم مارچ دو هزار و دوازده بسته هستند

یکشنبه‌ها اقیانوسم می‌شه. یعنی از هفته قبل قرار شد اقیانوسم بشه. با کتاب داستان. هر چی درس باشه ول کنم برم لب اقیانوس کتاب داستان بخونم. موبایلم رو هم خاموش کنم. بعد امروز صبح مثلا بیدارت کردم گفتم پاشو. پاشو … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

چهارم مارچ دو هزار و دوازده

اتفاقی که افتاده ( نه همین یک سال گذشته، حتی کمی قبل‌تر از جدایی ام) این است که از هرگونه «اتصالی» گریزان شده ام. با «تعهد» از قبلش مشکل پیدا کرده بودم، اما «رابطه» داشتم. رابطه به این معنای مرتب … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای چهارم مارچ دو هزار و دوازده بسته هستند

حقیقت این است که کنار تو نه گفتگو لازم است، نه تمرکز نه توجه. تو هستی و این اصل آرامش است. البته خب «اگر» باشی که نیستی.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند