بایگانی روزانه: 11 مارس 2011

یازدهم مارس دوهزار و یازده

صبح شده بود. یعنی اتاق روشن بود. من بازهم تبش را داشتم. دو ساعت شاید بیشتر نخوابیده بودیم. خودم را چسباندم به پشتش که رو به من بود و شروع کردم به بوسیدن گردنش. هردویمان هنوز برهنه بودیم. بوسه‌های کوچک … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یازدهم مارس دوهزار و یازده بسته هستند