بایگانی سالانه: 2011

سی‌ام دسامبر دو هزار و یازده

ساعت دو و نیم صبح، میدون تایمز شلوغ و همه مشغول عکس و فیلم‌برداری، دارن صحنه رو برای اجرای کنسرت‌های فردا شب- شب سال نوی میلادی- آماده می‌کنند و کلا مثل روز همه جا روشنه. بعد یه دفعه یه بز … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در سفر | دیدگاه‌ها برای سی‌ام دسامبر دو هزار و یازده بسته هستند

بیست و نهم دسامبر دو هزار و یازده

از عریان *حکایت امشب ما را بخوانید نه مست بودیم نه های. یعنی‌ تا ان لحظه نبودیم. بعدش که مراسمِ شبِ یلدا برگزار کردیم بودیم اما قبلش نه. داشتیم درخیابان‌های نیو یورک راه می‌‌رفتیم که یک بنتون خیلی‌ بزرگ دیدیم، … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و نهم دسامبر دو هزار و یازده بسته هستند

شما می بخور با همه کس می نخوری با همه کس در هر حال ما خون جگر را می خوریم. خاطر مبارک را نیازارید

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

بیست و هشتم دسامبر دو هزار و یازده

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و هشتم دسامبر دو هزار و یازده بسته هستند

بیست و هفتم دسامبر دو هزار و یازده

دم در بار، دوتا نوجوان از ما پرسیدند که سیگار داریم. ما همین ده دقیقه قبل آخرین نخ را شریکی کشیده بودیم. عین همین را گفتم بهشان. یکی گفت خب اگه میخوای سیگار ندی بگو نمیخوام بدم چرا دروغ میگی. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و هفتم دسامبر دو هزار و یازده بسته هستند

بیست و ششم دسامبر دو هزار و یازده

غمگینم تو نیستی و من الان لازمت دارم وسط اینهمه چراغ و آدم و ماشین و صدا

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و ششم دسامبر دو هزار و یازده بسته هستند

بیست و پنجم دسامبر دوهزار و یازده

اینم از کریسمس مست ما در یه برجی بالای شهری که هیچ وقت نمی‌خوابه.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و پنجم دسامبر دوهزار و یازده بسته هستند

بیست و چهارم دسامبر دو هزار و یازده

هی نشستم اینا رو دیدم، بعد هی فکر کردم چی بهتر از اینکه آدم یه سطل رنگ برداره با یه قلم‌مو، تو این بعد از ظهری که پرنده پر نمیزنه بره خیابون نقاشی. تو که نیستی که.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و چهارم دسامبر دو هزار و یازده بسته هستند

بیست و سوم نوامبر دو هزار و یازده

تا صبح زیر باران راه رفتیم. تا فی‌ها خالدونمون خیس و سرد بود. اما حال غریبی بود، شراب به دست راه رفتن از خیابون ۱۱۹ تا خیابون ۱. یک جا کنار دیواری نشسته بودیم بعد از نیمه شب و هات … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و سوم نوامبر دو هزار و یازده بسته هستند

بیست و دوم دسامبر دو هزار و یازده

هزار کاکلی شاد در نگاه تو هزار قناری خاموش در زبان من ای‌کاش…

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و دوم دسامبر دو هزار و یازده بسته هستند