بایگانی روزانه: 8 فوریه 2008

My Licence for Bithcing

یک دوست میان‌سال امریکایی تعریف می‌کرد که وقتی جوان‌تر بود تمام ته‌برگ های آرایی را که داده بود را جمع کرده بود و با آن‌ها روی دیوار اتاقش در خوابگاه دانشگاهشان نوشته بود و بعد هم توضیح داد که اگر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای My Licence for Bithcing بسته هستند

ما سه نفر بودیم.( قسمت نهم و آخر)

دیگر چیز زیادی نمی‌‌دانم. سالها بود می‌خواستم این‌ها را تعریف کنم. البته این‌ها فقط سرخط‌های فصل ها بودند. خیلی چیزها را فراموش کرده ام. اسم آدم‌ها هنوز یادم است اما اسم مکان‌ها را فراموش کرده‌ام. جزئیات خیلی چیزها را به … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ما سه نفر بودیم.( قسمت نهم و آخر) بسته هستند