بایگانی سالانه: 2006

دیشب از ساختمون کلاسم تا آخر پارکینگها, جایی که پارک کرده بودم, پشت سر یه دختر و پسر ایرونی راه اومدم. پی نوشت: خیلی بی تربیت بودند!

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

زنان را بزنید که مستحقند!

سؤال آیا صحیح است که در قرآن مجید اجازه داده شده که اگر زن از حقوق زناشویى سرباز زند، او را تنبیه بدنى نمایند؟ پاسخ جاى تردید نیست که اسلام خدمات پرارزشى به جامعه زنان عالم کرده و حقّ بزرگى … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای زنان را بزنید که مستحقند! بسته هستند

نامزدها برنامه های خودشان را به ملت اعلام کنند!

این درست نیست که نماینده ای انتخاب شود و برنامه هایش را اعلام نکند. نماینده ها بدانند در برابر اهالی وبلاگستان مسولند. این نماینده ها باید شفاف سازی بکنند. این ملت علاف ( الاف؟) این شهر باید بدانند فرد اصلح … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای نامزدها برنامه های خودشان را به ملت اعلام کنند! بسته هستند

از داستانهای من و پرزیدنت !

از وقتی احمدی نژاد حرفهای بی منطق جدیدش رو زده, همش دلم شور میزد که ایندفعه کی قراره بیاد و یه چیزی بپرونه. بساطی هم داریم ما. هر روز صبح میگفتم الان هست که آنتونی دوباره سر و کله اش … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای از داستانهای من و پرزیدنت ! بسته هستند

قصه دختری که میخواست رنگ عوض کند!

والا از یه سری دور وبری ها که پنهون نیست, از شما چه پنهون که ما در هفته گذشته خیلی سعی کردیم به خودمون و شکل و شمایلمون برسیم. عروسی بهانه ای داد دستمون که یادمون بیاد آدمیزاد به زیبایی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای قصه دختری که میخواست رنگ عوض کند! بسته هستند

دوگانگی

یه ور قضیه: من بچه شهرم. عاشق آسمانخراش و چراغ و نور و خیابون. مردمی که راه میرن و قهوه به دست خودشون رو به ایستگاه بعدی میرسونن. کافه های که صندلی هاشون کنار خیابونه. آبجوهایی که فقط بهشون لب … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دوگانگی بسته هستند

یه مرگم هست. شاید اثر زندگی توی ده باشه. شاید اثر ندیدن مردم باشه. شاید ترس باشه از غریبه ها. یادمه اون سالهای آخر- مخصوصا سال آخر- اونقدر بازار مهمونی های ما داغ شده بود که گاهی اوقات تو یه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

عصبانی ام!

اگه نگم میترکم…. یکی از این فامیلهای خیلی نزدیک( شما بخونید یکی از خاله های محترم بنده) مرتب پیغام و گلایه میکرد که اینها به ما زنگ نمیزنن. اولا که من نمیدونم کجای تاریخ نوشته شده که کسایی که اینور … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای عصبانی ام! بسته هستند

حدیث روز!

“در خرید لذتی است که در عبادت نیست.” سیدنا و مولانا خودم!

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای حدیث روز! بسته هستند

نژاد نزد ایرانیان است و بس!

به سایه عزیز: از ایرانی نژاد پرست تر ندیدم. ندیدم . فکر نکنم حتی هیتلر هم اینقدر نژاد پرست بود. ——————————– مکزیکی ها رو باید کشت. باید همه رو انداخت بیرون. این کشور با این همه مهاجر گرفتنش آخر به … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای نژاد نزد ایرانیان است و بس! بسته هستند