بایگانی ماهیانه: آگوست 2011

چهاردهم آگوست دو هزار و یازد

چقدر مزه داشت که توی فرودگاه کاتماندو همه لبخند می‌زدند. ویزای یک روزه می‌خواستم، دلار نداشتم. پول چینی را قبول کردند. عکس نداشتم، قبول کردند، بلیط پرواز فردایم را می‌خواستند، نداشتم. قبول کردند. آرامش بود این فرودگاه کلی. دیدم آقای … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای چهاردهم آگوست دو هزار و یازد بسته هستند

سیزدهم آگوست دوهزار و یازده

تبت- روز هشتم فعلا که ما هر روز صبح تو یه تخت بیدار می‌شیم. تو تخت یکی نه، تو یه تخت تو یه هتل تازه. از امروز فقط نه نفر موندیم. بقیه دیروز یا روز قبلش رفتند. من هم که … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سیزدهم آگوست دوهزار و یازده بسته هستند

دوازدهم آگوست دوهزار و یازده

تبت- روز هفتم خب هتل را دیشب عوض کردند، امشب هم عوض کردند. داد مسافرها باقی است و حالا دیگر در یک شهر- لهاسا- مستقریم و آدرس هتل را دارم و از گروه فرار می‌کنم. بعد از پاتالا دیگر حوصله … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دوازدهم آگوست دوهزار و یازده بسته هستند

الان دیدم دوستی نظری داده که وقتی از بی‌توجهی مردم گله می‌کنی باید یادت باشد که در آمریکا هم این اتفاق می‌افتد. همه ما شدیم جمهوری اسلامی. اگر یک چیز در آمریکا هم اتفاق بی‌افتد،‌ یعنی دیگر مشکلی نیست؟ اگر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

علف نکشیده تو هوای تو ام امروز. گفتم اینو یه بار. نه؟ یه تصویرهایی هست که واسه دل خودم میسازمشون. اما میمونن. بعد هی تکرار میشن این تصاویر. دلم تنگ شده زل بزنم بهت وقتی حواست نیست. دلم واسه اون … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یازدهم آگوست دوهزار و یازده

حقیقتا می‌خواستم یک پست بلند و بالا در خصوص صومعه پاتالا، تصورات خودم و واقعیتی که دیدم بنویسم، اما دلسردتر از آن هستم که بتوانم. دیدن میلیاردها دلار طلا و جواهرات خفته در این قصر و فقر عمیق مردم تبت … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یازدهم آگوست دوهزار و یازده بسته هستند

سفرنامه نویسی دوست ندارم. مدل من نیست. حاشیه همیشه بهتره. خسته‌ام. بقیه باشه واسه یه روز دیگه. به اون پست خودم در خصوص تقدس و لهاسا و انرژی و اینا می‌خندم. با صدای بلند. لهاسای آرزوها در همان سنگ قبر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

فحش‌خور این پست ملس است. اما در هر حال ماییم و کفر و احترام نگذاشتن به عقاید بقیه وقتی بقیه واسه عقاید ما احترامی قائل نیستند بلی. مقابله به مثل کار بدی است. تا آخر دنیا «کفار» باید به «دینداران» … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

دلم واسش تنگ شده. واسه چی نمیدونم. شاید فقط برای دیدنش و جاده.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

بعد از این جریانات هتل و مشکل با آژانس و همه غر زدن‌های ملت، با نیما رفتم شام خوردم. یعنی ساعت یازده دیشب از کافی‌نت برمیگشتم دیدم هنوز داره کار میکنه و هنوز اون بطری آب رو نخورده. گفتم بیا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند