بایگانی ماهیانه: فوریه 2011

بیست و هشتم اسفند دوهزار و یازده

در تمام مدت مکالمه، منتظر شنیدن یک کلمه، یک لحن، یک آه حاکی از «اشتیاق» بودم. نمی‌توانم خودم را گول بزنم که رسم و رسوم بازی «شوق» عوض شده. برای کسی که بازی نمی‌کند، هیچ وقت قوانین مهم نبوده. «مشتاق» … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و هشتم اسفند دوهزار و یازده بسته هستند

بیست و هفتم فوریه دوهزار و یازده

«ابد» در ادبیات عاشقانه، یک مفهوم نسبی است،‌ نه یک مفهوم مطلق هیچ «تا ابدی» ابدی نیست.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و هفتم فوریه دوهزار و یازده بسته هستند

بیست و ششم فوریه دوهزار و یازده

سلامتی اون رفیق که نه می‌پرسه چی شد، نه می‌پرسه کی بود، نه می‌پرسه کجا بود، فقط می‌پرسه: «خوش گذشت بهت؟»

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و ششم فوریه دوهزار و یازده بسته هستند

بیست و پنجم فوریه دوهزار و یازده

۸:۱۰ PM «خیلی وقتا به روی خودم نمیارم و نمی فهمم و درگیرم و می ترسم و لذت می برم و جلوب دلمو می گیرم و باز ادامه می دم» پی‌نوشت: تنها و مستِ مستم. کاش بودی.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و پنجم فوریه دوهزار و یازده بسته هستند

بیست و چهارم فوریه دوهزار و یازده

این خانم ریچل پاریناس امروز اومده بود دانشکده‌ما در مورد آخرین کتابش صحبت کنه. کتاب تازه‌اش در خصوص کارگران جنسی فیلیپینی در ژاپنه و به طور ویژه به وضع کارگران جنسی ترنسجندر* (اغلب مرد به زن) امسال چاپ می‌شه. برای … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و چهارم فوریه دوهزار و یازده بسته هستند

بیست و سوم فوریه دوهزار و یازده

از بعد از انتخابات، انگار همه دغدغه‌های ممکلتی که توش زندگی می‌کنم برام از بین رفته. تو این مملکت چند ماه قبل دوباره جمهوری‌خواه‌ها کنگره رو گرفتن دستشون و به سلامتی اولین جاهایی که دارن بودجه‌شون رو قطع می‌کنن هم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و سوم فوریه دوهزار و یازده بسته هستند

بیست و دوم فوریه دوهزار و یازده

یه حالی، یه پایی، یه جانی کاش بود آدم می‌نشست این ادبیات زن‌ستیز این «رسانه‌های سبز» رو جمع می‌کرد، آخر هر هفته منتشرش می‌کرد. وقتی به زن می‌رسه، همه سر و ته یه کرباسن. یا زن قربانی همیشگی از هر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و دوم فوریه دوهزار و یازده بسته هستند

بیست و یکم فوریه دوهزار و یازده

آن یار کزو خانۀ ما جای پری بود سر تا قدمش چون پری ازعیب بری بود دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش بیچاره ندانست که یارش سفری بود اوقات خوش آن بود که با دوست بسر رفت باقی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و یکم فوریه دوهزار و یازده بسته هستند

دل که اینجا نیست، اما هرچه بنویسم آه و ناله‌ای است که سالم برگردید و چشمم به شماست و دلتنگم و الخ…هر آدمی دلایل خودش را دارد که کجا بماند و کجا نماند. دلایل من برای اینجا ماندن بی‌رنگ‌تر از … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

بیستم فوریه دوهزار و یازده

من معنای «سیاست در رابطه» را نمی‌فهمم. یا دوتا آدم از یکدیگر خوششان می‌آید، از رابطه صرفا تنانه گرفته تا رفاقت، تا عشق افلاطونی، یا نه. من هیچ‌وقت نفهمیدم که چرا نباید الان زنگ زد، الان تکست نداد، الان حرف … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیستم فوریه دوهزار و یازده بسته هستند