Happy 3rd Birthday ARTogether

امروز تولد سه سالگی آرت‌توگدره. پروژه کوچیکی که نتیجه خشم من از انتخاب ترامپ بود، حالا برای خودش یه سازمانی شده. یه هیت مدیره هفت نفره و یک تیم کاریه ده نفره داره. درسته که میانگین سنی جوجه‌های تیمم زیر سی‌ساله، اما همین تیم جوجه‌ها تا حالا صد و شصت و یکی برنامه و کلاس و کارگاه هنری برگزار کردن، آنلاین و آفلاین، نزدیک به دو هزار نفر تو برنامه‌هامون شرکت کردن. دو هزار نفری که به بیشتر از بیست و پنج زبون صحبت می‌کنن، از بچه پنج ساله تا مادر بزرگ هفتاد و خورده‌ای ساله. از سال اول که از تمام خرج‌ها از کردیت کارت من می‌رفت، به جایی رسیدیم که می‌تونیم به تیم حقوق- هرچند خیلی کوچیک- بدیم و حتی برای سال آینده پول کنار بذاریم. از سازمان‌هایی مثل هیولت و کل هیومنیتیز گرنت گرفتیم. درایم یه فیلم مستند تهیه می‌کنیم، قراره مهمان یه سری هنرمند از ژاپن، کره و کامبوج باشیم، داریم یه پروژه برای شروع گفتمان بین گروه‌های پناهنده و مهاجر وسیاه‌پوست‌ها در مورد مسئله نژاد رو شروع می‌کنیم که امیدواریم شهرداری اسپانسرمون بشه….

این سه سال اصلا به چشم برهم زدنی نگذشت. پیر شدم. تک تک دونه‌های ابروهامو کندم. هزار بار امید بستم به دوست و آشنا و با کله خوردم توی سنگ تا یاد گرفتم امید نداشته باشم به هیچ کس و تازه اونوقت بود که جریان یادگیری شروع شد. آدم‌های تازه رو پیدا کردم. آدم‌هایی که حرف و عملشون با هم یکی بود و اعتماد کردن به یک ایده، به یک فکر. یاد گرفتم که هیچ‌کار بزرگی رو نمی‌شه تنها انجام داد. نباید تنها انجام داد. دیدم چقدر سخته فلسفه‌های قشنگ و رویایی دوران آکادمیک رو به عرصه کار آوردن و در عمل فمنیست بودن نه در پشت نوشته و کتاب.

فهمیدم به چالش کشیدن قدرت در عمل اصلا کار راحتی نیست مخصوصا وقتی منابع خیلی محدوده. هدف من تاسیس سازمانی هست که به راحتی قابل کپی کردن در جاهای دیگه باشه. ایده خوب باید پخش بشه. باید جامعه ازش استفاده کنن. واسه همین همیشه استقبال کردم از اینکه شعبه کار جای دیگه تاسیس بشه. تا جایی که در توانم هست تلاش میکنم هرچی که یاد گرفتم رو به بقیه هم یاد بدم. 


یاد گرفتم، جنگیدم، برای اینکه هویتم با هویت کارم یکی نشه. که بتونم خودم بمونم. نتیجه‌اش این شد که هرگز نتونستم فاندریزر خوبی بشم. نتونستم به نزدیک‌ترین آدم‌ها بگم که ده دلار بیست دلار شما در ماه -که اصلا نمیفهمید از حسابتون کم شده- در ماه چقدر می‌تونه کمک باشه برای برنامه‌‌های ما. (بماند که حالا دارم بهتون می‌گم. کمک ماهانه هر چقدر کم -به هر سازمانی- خیلی موثر تر از یه بار کمک بزرگ در ساله. چون که اونا می‌تونن بر اساس این پول ماهانه برنامه ریزی کنن. با پولی که یه بار میاد و دیگه معلوم نیست کی میاد، نمی‌شه برنامه ریزی کرد.) 

امسال رو با یک برنامه جامع یک‌ساله شروع کردم. گفتم این هدف‌هاست،‌ این برنامه‌‌ها، این بودجه. به هیئت مدیره قول دادم که دیگه برنامه دیگه‌ای اضافه نمی‌شه و همین کارها رو می‌کنیم. سه ماه همه چی عالی بود. بعد یهو کوید اومد زد به پشتمون گفت چطوری عزیزم. چه خبر از برنامه‌هات؟ یه ماه و نیم گیج و گم بودم که حالا چی. اما یواش یواش شروع کردم به اجرای ایده های تازه کوید فرندلی! تازه بعد از سه سال دوباره افتادم به آزمون و خطا که ببینم چه پروژه‌ای می‌شه چی نه.

اما زندگی همینه. چقدر غر زدم. خواستم بیام بگم مغرورم. به کارم، به تیمم، به تک تک خال‌های ابروهای کنده شده‌ام. به اونی که شب‌ها منو از کف آشپزخونه جمع می‌کرد که بسه اینقدر گریه نکن. به نتیجه کارهای تیمم. به جایی که هستیم و قراره برسیم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای Happy 3rd Birthday ARTogether بسته هستند

تو آمریکا هر مسئله‌ای، هر مسئله‌ای که در سطح بزرگ و کشوری مطرح می‌شه، خیلی سریع تبدیل به یک شو تلوزیونی می‌شه. یک برنامه سرگرم کندده، یک مسابقه، یک دراما. حتی پندمیک جنگ فرهنگی خودشو هم پیدا کرده و حالا ماسک زدن و ماسک نزدن هست که تیم تو رو مشخص می‌کنه. حد وسط نیست. چون حد وسط دراما نداره برای فروش از رسانه‌ها و نقشی که  رو که رسانه‌ها (مخصوصا رسانه‌های تصویری) در این مملکت دارن، هیچ نهاد دیگه‌ای نداره. اینقدر سر هر جریانی این تکرار می‌شه که آدم به خودش شک می‌کنه نکنه واقعا سمیولیشنی هست و ترومن شویی.   

از اون طرف رسانه‌های اجتماعی زندگی خصوصی همه رو آوردن بین مردم و مرز بین نمایش و آدم‌ها کم‌تر شده. مثل یک تاتر اینتراکتیو. الگوریتم‌ها هی خوراک تیم خودتو بهت می‌دن و تو هی بیشتر و بیشتر توی نقش فرو می‌ری و تعصبت نسبت به تیمت بیشتر می‌شه و دراما بزرگ‌تر. 

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

گیاهانم همه قد کشیده‌اند به سوی پنجره‌ها. رقصشان است برای نور. دلم نمی‌آید مجلسشان را برهم بزنم و گلدان‌ها را بچرخانم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

چهارم آپریل دو هزار و بیست

ما اتاق‌ خواب‌هایمان جداست. وقتی یکی‌مان دلش آن یکی را می‌خواهد می‌گوید می‌رود به آن یکی می‌گوید که بیا پیش من.

این بیا خیلی خوب است.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای چهارم آپریل دو هزار و بیست بسته هستند

می‌گم آخه چقدر قشنگی تو.

می‌گه بعله.

(من با گربه بودم.)

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

دوم آپریل دو هزار و بیست

کلی از آدم‌هایی که دوستشون داریم خواهند مرد. به همین غمگینی.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دوم آپریل دو هزار و بیست بسته هستند

بیست و سوم مارچ دو هزار و بیست

اوکیه که بترسیم. اوکیه که نگران باشیم. اوکیه که همه‌اش حرف کرونا رو برنیم. اوکیه که خلاق و سازنده (پروداکتیو) و‌ متمرکز نباشیم. اوکیه گریه کنیم یا همه روز فقط بخواهیم با رفیقامون حرف بزنیم. هیچکی نمی‌دونه چی‌میشه. همه اختراعت بشر و ابداعات طبیعت برای‌ این بوده که بشه مهار آینده رو به دست گرفت و بشه حدس درست زد. الان این «نمی‌دونیم چی‌می‌شه» بزرگترین منشا اضطرابه. گور بابای پروداکتیویتی. قرار نیست همه کارهای نکرده زندگی، فیلم‌های ندیده، کتاب‌های نخونده، غذاهای نپخته و …به انجام برسن. سخت‌نگیریم، مقایسه نکنیم خودمونو با بقیه. اوکیه که آسیب‌پذیر باشیم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و سوم مارچ دو هزار و بیست بسته هستند

مارچ بیست و یک دوهزار و بیست

-تمیزی کردن خونه یک کار تخصصیه و کار من نیست. این خانوم الی که هفته‌ای یه بار میاد (می‌اومد!) خونه رو تمییز می‌کرد فعلا نمیاد به خاطر کرونا و طبعا من هرچی تمییز کنم به تمیزی کار اون و تیمش نمی‌شه. یه خانوم پنجاه و خورده‌ای برزیلی هست (تیمش هم همه برزیلی‌اند). خیلی آدم باحالیه. قراره بالاخره من یه باری همراش برم شهر محل سکونت خانواده‌آش که یه جایی در مرز جنگل‌های آمازونه. الان سه چهار سالی هست که میاد هفته‌ای یه بار خونمون و هر دفعه می‌شینم با هم چایی/قهوه می‌خوریم و اون برای دخترای تیمش ترجمه می‌کنه. یه مدت قبل هم جدا شده از شوهرش و بعد ازم خواست ازش عکس‌های سکسی بگیرم برای پروفایل آنلاینش. خیلی خوبه. بهش می‌گم جیزز (مسیح) ناراحت نشه عکس سکسی بگیری، می‌گه مسیح دلش نمیاد من مجرد بمونم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای مارچ بیست و یک دوهزار و بیست بسته هستند

من اگه مردم از کرونا نیست، از حرص‌هاییه که این پسره مایلز به من می‌ده. بسوزه پدر بی‌پولی که آدم مجبور می‌شه با هر الاغی کار کنه. الان عصبانی‌ام کلمه بهتری به ذهنم نمی‌رسه. اصلا نصف استرس من مال کار کردن اینه. نصفش مال اینکه حالا چه‌جوری بهش بگم که هم حساب کار دستش بیاد، هم قهر نکنه بره. اره در کون. نه می‌تونم نظارت نکنم نه می‌تونم رئیس باشم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

شانزدهم مارچ دو هزار و بیست

یه نامه سرگشاده نوشتم امروز در مورد اینکه اگه با هنرمندی قراردادی داشتید و به علت کرونا برنامه‌تون کنسل شده، حواستون باشه که اگه می‌تونید حق قرارداد رو پرداخت کنید. در یک کلام، آدم باشید. بی‌شعور نباشید.

متنش رو می‌ذارم اینجا:

Urgent Request A Call to Honor Artist Contracts and Support Artists
It is easy to feel helpless in times of crisis. With most non-essential activities suspended, isolation is growing, and many of us are looking for new ways to reach out and feel connected to the world. 

We at ARTogether have always greatly valued community, and it has been important to us over the last few days, to honor our commitments to our community members. Even though all ARTogether classes and workshops have been suspended, we have paid out all contracts to our artists and teachers. And now, we implore you, in your capacity as an individual or an organization, to do the same. 

Many artists function as members of the gig economy, and make their living based on individual contracts. If you have hired an artist for a now cancelled event, please consider paying them in full if you can afford it. The next few weeks and months are going to be challenging, and test our resilience and our compassion. We hope, if you are able, that you will honor your contracts, pay your artists, photographers, teachers and support those around you. 

For those able to go a step further, ARTogether is creating an Emergency Relief Fund for artists who have lost incomes and are most vulnerable. We ask you to donate if you are able. 

We hope that in times of difficulty, our bonds of community are strengthened, not weakened. And so we reach out to you, to join us, even in times of physical separation, to build our community together. 

Stay safe, and stay connected,  
Leva Zand
Executive Director
منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای شانزدهم مارچ دو هزار و بیست بسته هستند