بایگانی ماهیانه: اکتبر 2017

جمعه ۲۷ اکتبر کلاس کاردستی‌ روزهای جمعه از همه بهتر است. خانم‌های این گروه با هم دوست‌تر هستند. یک خانمی هست به اسم «ام تیم». این خانم قبلا در یک گروه موسیقی در کامبوج خواننده بوده است. برایمان می‌خواند سر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

اینها را بعد از ظهر نوشتم. الان ساعت نه و نیم شب است. کلاس بچه‌ها بد نبود. اما من راضی نبودم. من بلد نیستم بچه‌ها را درگیر کلاس کنم. بعد هم شوخی‌هایم با آنها هم مثل بزرگترهاست. یک بار هم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

ما پارسال تعطیلات عید شکرگزاری (هفته سوم ماه نوامبر) را رفتیم سفر جاده‌ای. در هشت روز بیشتر از هشت کیلو علف کشیدیم و تقریبا چهار هزار مایل رانندگی کردیم و از شش تا پارک ملی رد شدیم. خیلی خوب بود. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

دقیقا می‌دانم می‌خواهم پنج سال آینده ARTogether کجا باشد و ده سال آینده و بیست سال آینده تبدیل به چه شود. مسئله این است که نمی‌دانم شروع‌اش چطور باید باشد. فکر کنم با این حساب می‌توانم وارد سیاست شوم. آینده … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

شنبه و یکشنبه شلوغ‌تر از بقیه روزهای هفته اند. شنبه تولد منا بود. یک تغار لوبیا پلو درست کردم. لوبیا پلو comfort food ما ایرانی‌هاست. در هر حالی خوب است. عروسی، عزا، آخر هفته، وسط هفته. یکشنبه کار کردم. هنوز … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

جمعه ۲۰ اکتبر این هفته تمام نمی‌شود انگار. اما امروز روز خوبی بود. اخلاقم بهتر بود. دیشب با یکی از دوستان دیگرم حرف زدم گفتم که به چه کسانی نیاز دارم برای هیت مدیره. یک ذره حرف زدیم گفتم خیلی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

اکتبر ۱۸ صبح زود بیدار شدم رفتم مغازه یک دلاری ده تا قیچی و یک سری دستمال کاغذی رنگی خریدم برای کلاس دکوپاژ. نگار هم کلی وسیله آورده بود. کلاس خوب پیش رفت. خود من هم دکوپاژ بلد نبودم که … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

سه شنبه ۱۷ اکتبر. باز تا ظهر -یعنی تا سه بعد از ظهر- درگیر یک کار دیگر بودم (که امیدوارم استخدامم کنند که ازش پولی در بیاید.) جلسه و پروپوزال و این حرف‌ها. – فردا یک ورکشاپ داریم برای ARTogether. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

دوشنبه ۱۶ اکتبر تا ظهر روی یک پروپوزالی کار کردم. نه برای ARTogether . برای یک کار دیگر. بعد نشستم روی bylawی ARTogether. بایلا همان اساسنامه سازمان است. ساعت ۴ با یک خانمی قرار داشتم در پارک شهر بغلی. شهر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

تکست دادم بیایید خانه ما. زنگ زده می‌گوید ما فلان جاییم اگر بیاییم سمت شما سی چهل دقیقه طول می‌کشد. شما آنجا می‌مانید؟ می‌گویم اینجا خانه خودمان است. فکر کنم بمانیم! می‌گوید نه منظورم این است که دیر نمی‌شود؟ مطمئنی؟ … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند