بایگانی ماهیانه: می 2011

میگن واسه یکی بمیر که واست تب کنه حالا ما اگه بمیریم یارو در بهترین حالت ممکن می‌گه: ای وای؟ چی شد مرد؟ تازه شاید یه طفلک هم آخرش اضافه کنه یا حتی بگه شت!

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

دلم تنگ شده تو کله‌ام بات بازی کنم ، حرف بزنم چرا کله‌ام رو بریدی؟

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

سی‌ و یکم می دوهزار و یازده

قرار نبود اینطوری بشه خودمم غافلگیر شدم بدی هم نیست راضی‌ام یه ذره درد داره فقط باید شل می‌کردم

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سی‌ و یکم می دوهزار و یازده بسته هستند

Nights’ daydreaming Days’ nightmare What time is it?

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

بیست و نه می دوهزار و یازده

یک دقیقه سکوت بعد هم یه سال روش جون آدم چه جوری آروم می‌شه پس؟

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و نه می دوهزار و یازده بسته هستند

بیست و هشتم می دوهزار و یازده

خانه باد کجاست؟

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و هشتم می دوهزار و یازده بسته هستند

بعد یه اتفاق عجیبی‌افتاد یه دفعه من پر شدم. سنگین شدم نه برام مهم بود که بات حرف بزنم نه برام مهم بود باهات بخوابم نه برام مهم بود که جوابمو بدی حتی دیگه برام مهم نبود که ببینمت یا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

بیست و ششم می دوهزار و یازده

جونم کولی شده تنم رو دنبال خودش می‌کشه

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و ششم می دوهزار و یازده بسته هستند

بیست و پنجم می دوهزار و یازده

بابا اینقدر گفتید چه مرگته چه مرگته، دیگه زهرماری هم میزنیم توهم می‌کنیم هم می‌ترسیم بیاییم اینجا بنویسم. از کی تا حالا اینقدر من مخاطب محور شدم نمی‌دونم. یحتمل یکی دو روز طول میکشه لب و لوچه‌ام رو جمع کنم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و پنجم می دوهزار و یازده بسته هستند

Fuck this gendered language! I wanna recall my blurry memory of that night, the night that i don’t know even exist, if it happened, if you were there the night that you put your arms around my illusions, i lighted … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند