مرا در توییتر دنبال کنید
توییتهای منبلوط را در ایمیل بخوانید
بایگانی ماهیانه: دسامبر 2007
نشسته ام در یک کافه و منتظر دوستی هستم که بیاید و با هم قهوه و کیکی بخوریم. آفتاب بعد از چند روز زده بیرون و دلم باز شده است. صبح هم مهمان را گذاشتم و خودم از خانه زدم … ادامهی خواندن
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای بسته هستند
یکشنبه ها با برگ و رنگ
Napa Valley, CA December 2007. Photo by Vahid
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای یکشنبه ها با برگ و رنگ بسته هستند
از زندگی ما
The Lives of Othersزندگی دیگران نبود. زندگی خود خود ما بود. یعنی آنقدر با بعضی از جاهای این فیلم من همذات پنداری کردم که انگار نه انگار فیلم و داستان در آلمان شرقی بود. برای من خاطرات شخصی یک خانواده … ادامهی خواندن
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای از زندگی ما بسته هستند
می خواستم بروم برکلی و آن اطراف برای دیدن چند عزیزی که برای تعطیلات اینجایند. تنبلی کردم و نرفتم. دیر بیدار شدم. به هیچ کاری نرسیدم. یعنی نخواستم برسم. یک فیلم گذاشتم که تا حالا حتی سر بلند نکرده ام … ادامهی خواندن
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای بسته هستند
Eastern Promises
مردهای روسی چیزی را در من بر نمی انگیزند. فکر کنم خاصیت سرزمین سردشان باشد چون همین حس را نسبت به مردان اسکاندیناوی هم دارم. یک دوستی هم داشتم که یک دورانی یک شوهر یک متر و نود و هشت … ادامهی خواندن
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای Eastern Promises بسته هستند
بوتو و بچگی ما
در آن سالهای قحطی برنامه های تلوزیون و محدودیت برنامه ها به خبر ها و گزارش های هفتگی و راز بقا بی نظیر بوتو از معدود زنانی بود که غیر از سبزی خورد کنی های برنامه های تلوزیونی می شد … ادامهی خواندن
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای بوتو و بچگی ما بسته هستند
آفساید
این فیلم گریه دار بود یا من باز اشکم دم مشکم شده است؟ من که تخصص فیلم شناسی و اینها ندارم ام این فیلم انگار بیشتر مستند بود تا فیلم داستانی. شاید هم مدل جعفر پناهی بود دیگر. دلم برای … ادامهی خواندن
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای آفساید بسته هستند
یک نفر بیاید بزند توی سر من که بروم به کارهایم برسم. یا خوابیدم یا دارم فیلم می بینم. شما ها هم با این وبلاگ نوشتنتان. یک مقدار باحال باشید دیگر. خسته شدیم بس که آرشیو خواندیم. مطالعات دینی نبود؟
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای بسته هستند
گاهی هم خوب است یادمان بماند که هیج جیز مطلق نیست. نه بدی آنجا مطلق بود و نه خوبی اینجا و نه برعکسش. چرا باید بحث های بی انتهای محل زندگی اینطور آخر یک مهمانی را خراب کند که بقیه … ادامهی خواندن
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای بسته هستند
روزمره
۱٫ تعطیلات یازده روزه من دو روزه که شروع شده. تا حالا همه اش با خانواده گذشته و از امروز من مانده ام با یک لیست بلند بالا که از سابیدن آشپزخانه شروع می شود. ۲٫ بعد از توصیه سیاه … ادامهی خواندن
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای روزمره بسته هستند