روزمره- پنج‌شنبه

۱. انتخابات زهر شد با تلخی زهری که هم ولایتی‌های عزیز به کام قانون ازدواج همجنسگراها ریختند. حال همه سرکار گرفته‌است و هیچکی دل و دماغ حرف زدن نداره.
۲. زشته آدم به استادش بگه گاو؟ مهم هم نیست اگه زشت باشه. من سه تا استاد گاو دارم این ترم به معنای واقعی کلمه. دوستان آکادمیای عزیز. استاد بشوید، اما گاو نشوید.
۳. ساعت هشت صبح امروز سر کلاس خوابم برد، از صندلی سر خوردم افتادم پایین. تصور کنید!‌فرو رفتید تو صندلی، کلاس گرم،‌شب نخوابیدید، چشمتون گرم می‌شه، یه هو بمبی سر می‌خورید می‌افتید زمین! استاد بدبخت فکر کرد من غش کردم! من هم الکی گفتم سرگیجه گرفتم و فشارم لابد افتاده. فشارم کجا بود؟ داشتم از زور خواب می‌مردم. اما بدجوری خوابم پرید. حیف شد.
۴. اردکامون جوجه کردن!‌ البته این اصطلاح درست نیست. باید گفت جوجه اردک‌ها از تخم سربیرون آوردند و الان دنبال ماماناشون!‌ شنا می‌کنن تو رودخونه. آهو هم میاد دم رودخونه آب می‌خوره. اصلا یک چیزی من می‌گم یک چیزی می‌شنوید.
۵. برای عشا یک میز گذاشتیم در مرکز. با عکس و توضیحات مفصل در مورد جریان دستگیری‌اش و فراخوانی که برای امضای پتیشن‌اش است. رئیسم هم پیشنهادش را داد. خودش یک ایمیل زده به استادان دانشگاه و لیست ایمیل‌مان برای جمع آوری امضا. آدم نمی‌داند دلش باید بسوزد یا خوشحال باشد. بیا بیرون دیگه دختر جان. دلم برای تلفنی حرف زدن باهات موقع رانندگی تنگ شده. حساب کن!‌حتی گوهر انسانی هم سراغت را می‌گیرد.
۶. یک منظره‌ای جلوی چشمم است که اصلا کنار هم نمی‌رود. رامسر است در یک روز مه گرفته. یک ویلا وسط جنگل و دریا. یعنی یک هفته است دارم مقابله می‌کنم این تصویر برود، همانطور مانده روی لنزهایم. گاهی آنقدر پررنگ می‌شود که فکر می‌کنم سردم شده و باید بخاری را روشن کنم که ویلا گرم شود.
۷. خواب دیدم سگی در دستانم ارضا شد. این یعنی چه؟
۸. یک کتابی خواندم به نام «عصر اپرا: آیکون فرهنگی دوران نیولبرالیزم» اپرا هم همان «اپرا وینفری» مجری تلوزیونی است. خواندنش به شدت توصیه می‌شود
۹. یک کتاب دیگر هم هست به نام «زندگی محمد برا اساس اولین منابع» نوشته مارتین لینگ. یک‌بار یک نفر پرسیده بود در مورد زندگی محمد قبل از بعثت و نقش سفرها و اتفاقات قبل از چهل سالگی ‌اش در اسلام چه منابعی وجود دارد. این کتاب یک مقدار قطور است اما کتاب خوب و روانی است و مطالبش برای من تازه.
۱۰. ما از فقه سنی هیچی نمی‌دانیم و خواندن به انگلیسی مصیبت است. من فقط اسامی حنفی، شافعی،‌مالکی و حنبلی را شنیده بودم و واقعا ترجیح می‌دهم به فارسی بخوانمشان، نه انگلیسی. فکر کنم این دفعه باید سفارش کتب فقه بدهم. در ایران از فقه سنی چه منابعی داریم؟
۱۱. و اگر از اوضاع ما خواسته باشید، به شدت مالیده است (‌ من از واژه مالیده به همان معنایی استفاده کردم که شما برداشت کردید. در یک صفحه‌ایم)

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.