روزمان مبارک

این نوشته تقدیم به زنانی می‌شود که تنها خواسته‌شان برابری است. به زنانی که بی‌توجه به تمام سنگ‌‌‌های راه به مقصدی می‌اندیشند که فردای دختران ماست.
***
پدر و مادر من انسان‌ّ‌های ساده‌ای اند. سواد دانشگاهی ندارند. دستشان به کتاب است اما می‌دانم از فلسفه و نظریه‌‌‌های رنگ به رنگ عالم علم بی‌خبرند. چهار جلد کتاب در کتابخانه‌شان داشتند که مهاجرت آن را هم گرفت . زندگیشان در اینجا ساده‌تر هم شده‌است. دنیایشان محدودتر. بدون روزنامه بدون اخبار با چند جلد کتاب قرضی از کتابخانه ایرانیان شهر و یک پیک خبری هفتگی که اگر تبلیغات مشاورین املاک اجازه بدهد شاید بشود اخبار سه هفته قبل ایران را در آن پیدا کرد.
مهمان خانه‌شان بودم چند هفته قبل. پدرم بی‌مقدمه پرسید آیا می‌تواند اینترنتی امضایش را برای کمپین یک میلیون امضا بفرستد! من یک نفس عمیق کشیدم که بغض ناگهانی‌ام را نشنوند. گفتم آره. می‌شود. خواستم بپرسم از کجا شنیده است. نتوانستم. سایت را نشانش دادم و گفتم خودت بخوان. تنها بعد از شام بود که توانستم بدون اینکه بپرسم از کجا در مورد این جریان شنیده اند برایشان در مورد بقیه کمپین‌هایی که می‌توانند اینترنتی امضا کنند توضیح بدهم.
حالا ما وقتی دور هم جمع می‌شویم

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.