من و انتخابات دو هزار و هشت

امروز فکر می کردم که من باید در انتخابات سال آینده به چه کسی رای بدهم.
تقریبا به هیچ کدام از نامزدهای دمکرات ها اعتماد ندارم. به هیلاری بیشتر از همه بی اعتمادم. اوباما تکلیفش با خودش هم معلوم نیست. جان ادواردز هم که فقط برای هنرپیشه شدن خوب است. هر چند فکر می کنم به زودی به خاطر سرطان همسرش ترجیح می دهد که از گردونه رقابت کنار بکشد.
این تبلیغات هم واقعا بی اثر نبود فکر کنم. من – به عنوان یک فیمینیست- اگر قرار باشد به خاطر زن بودنم به من کار بدهند همان اندازه بهم بر می خورد اگر به همان دلیل به من کار ندهند. این تبلیغات روی جنسیت هیلاری و رنگ اوباما شورش را در آورده. طوری که خودشان هم انگار وظیفه شان می دانند خودشان را از این چهارچوب در آورند و این کار را بدتر می کند. هیلاری که رسما هر روز یک حرف می زند. با آن تبلیغات احمقانه اش روی آن زن گارسون رستوران.و ترس از اینکه بخواهد مرد بودن خودش را با یک تصمیم بوشانه! نشان جهان دهد. اوباما هم به جوانهای دانشجو بند کرده که مثل ما با هر رنگ علف تصمیمان یک رنگ دیگر می شود.
جولیانی شاید معقول ترین نامزد جمهوری خواهان باشد که حرف هایش کمترین ربط را به تئوری های اخلاقی آن ها دارد و اینقدر شعور دارد که بفهمد سقط جنین حق زن بر بدنش است نه حق مسیح و محمد و شوهر و پدر.
یک جور پیش داوری عجیب هم وجود دارد. اینکه جنوبی ها و مرکزی ها به سیاه یا زن رای نمی دهند. پایش بیاید به مورمون رای می دهند اما به سیاه نه. بعد هم می گویند که بین سیاه و زن سفید به زن سفید رای می دهند. اما بین زن سفید و مرد سفید خوب معلوم است که مرد برنده است. حالا اگر دو مرد سفید باشند آنکه مسیحی اتش بیشتر است به آن رای خواهند داد. اما اگر طرف یک زن و یک مورمون باشد یا یک سیاه و یک مورمون آنوقت است که باز مورمون بهتر است.
مذهبی بودن مردم این مملکت را واقعا باید در زمان انتخابات دید. ادعای جدایی دین از سیاستشان گوش فلک را کرد کرده آنوقت تصمیمشان را بر اساس کلیسایی که طرف می رود می گیرند. امریکای مذهبی را باید در بحث های سیاسی شان شناخت.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.