دو روز پیش تو همین شهر ما, چهارتا پسر دوازده ساله وقتی متوجه میشن که دختر یازده ساله همسایه تو خونه تنهاست با زور وارد خونه همسایه میشن و روی مبلی که دختر روی اون نشسته بود و تلوزیون نگاه میکرد, بهش تجاوز کردن.
( برای خوندن خبر باید مشترک روزنامه باشید. بنابراین لینک خبر رو نمیتونم بذارم). این واقعه از دیشب که شنیدمش رفته تو ذهنم و بیرون نمیاد.
چی باعث میشه که پسر دوازده ساله – که بعید دور و بر اون پینس کوچیکش حتی مو هم در آورده باشه- این باور رو داشته باشه که وقتی دختری – دخترکی , زنی, موجود مونثی با یک سوراخ کوچک- جایی هست باید بره و بهش تجاوز کنه؟ این چه باور جنسیتی هست که این حق رو به اون میده؟ چه طور هست که یک پسر دوازده ساله باید خونه همسایه رو زیر نظر داشته باشه تا یه لحظه تنهایی دختر رو بفهمه و فقط به این فکر کنه که بره اونجا و ….
تحلیل زیاد داره این ماجرا. میشه گفت این بچه ها تو خانواده هایی بزرگ شدن که شاهد روابط بد اطرافیان بودن. دیدن که پدر به زور سراغ مادر میرفته. میشه گفت که الگوی خوب نداشتن. میشه گفت که برنامه های تلوزیون باعث شده. میشه گناه رو گردن بازی های ویدویی انداخت که تو اون با چهار تا دکمه همین کارها رو میکنن و حالا دلشون واقعی اش رو خواسته. میشه گفت بلوغ زود رس بوده. هزار تا دلیل میشه آورد. اما وقتی بفهمیم این چهار نفر اعضای تازه وارد یکی از گنگ های محله شون بودن یه ذره وضع فرق میکنه.
شاید میخواستن با اینکار مردونگی شون رو اثبات کنن. شاید قصد داشتن فردا برن و از اینکه چه طور دختر بینوا رو ” کردن” حرف بزنن. حتی شاید شرط ورودشون این بود.
هر تحلیلی که باشه, هر علتی که داشته باشه نمیشه منکر این نقشهای جنسیتی شد که ما از بچگی تو وجود بچه ها نهادینه میکنیم. اینکه به هر دلیلی ( رسانه, گروه همسالان, خانواده و …) پذیرش مردی رو به ” نمودن” زنی میدونه.
××× این بچه ها هنوز هجده سال نشدن که مجازات بشن. لابد میرن دارالتادیب. جدای اینکه کلی حرف واسه افتخار کردن دارن, وقتی از اونجا بیان بیرون دیگه هیچ امیدی به آینده و زندگی اونها نباید داشت.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.