زندگی بدون بلاگ رولینگ و یک اعتراف بزرگ

من اصولا هر روز چیزی دارم که بنویسم. همین سر کار من پر از سوژه هست. ولی خوب این دو سه روز, یه متنی رو که اونهم جدید نبود فقط پست کردم.
هی دختر. خودت رو گول نزن. میدونی که بلاگرولینگ خر شده و کار نمیکنه. میدونی که کسی خبر دار نمیشه که نوشتی و کسی نمیاد اینجا….دست و دلت به نوشتن نمیره. خودمونیم دیگه . مگه غیر از اینه؟
من که وبلاگ نویس تازه کارم. این دفعه اولی هست که در عمر وبلاگ نویسی من همچین چیزی شده اما عجیب همه جا ساکت شده ها. مگه نه؟ انگاری همه یه جوری دلمون نمیاد بنویسیم. راستش رو بگید دیگه؟ دست بلوط که واسه من رو شد.
انگاری همه رفتن مسافرتی, یا به قول سرزمین رویایی برق شهر قطعه
… چیزه….یعنی ها…
من وبلاگستان رو دوست دارم. شما ها رو هم همینطور. همین. تو دلم بود. خواستم بگم. کاشکی برق زودتر بیاد….

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.