سه موج جریان فیمینیزم

صنم کک انداخت تو تنم. ساعت ۱۲شب بود که از سینما اومده بودیم. یه ایمیلی زده بود در مورد این جریان ویکی پدیا. ظاهرا خیلی جدی دنبالشه. اگه شما هم مطلبی درباره فیمینیسم و جریانهای جنبش زنان دارید دریغ نکنید.
مطلبی که الان ترجمه اش کردم از یه کتاب جامعه شناسی مال ترمهای قبل هست که من واقعا طرز نگارشش رو دوست داشتم. سلیس و روان که برای دانشجوهایی مثل من واقعا عالی هست. این مقاله نگاهی داشت به سه موج اصلی جریان فیمینیزم. از همون دفعه اولی که خوندمش میخواستم بنویسم در موردش. امشب فرصت پیش اومد.


سه موج اصلی جریان فیمینیزم
فیمینیزم- نظریه ای که بر طبق آن مرزهای جنسیتی سرنوشت مختوم نیست و می باید با نابرابری هایی که بر اساس جنسیت به وجود آمده مقابله کرد- از بدو پیدایش در معرض دو جریان قوی مخالف قرار داشته است. از یک طرف مردانی که امتیازات و برتری مطلق خود را در خانه و اجتماع در معرض خطر می دیدند و از طرف دیگر زنان سنتی که پذیرای وضعیت نابرابر خود از لحاظ فرهنگی و خصوصا مذهبی بودند, فیمینیزم را دشمنی در کمین این آرامش ساختگی می دانستند.
در سال ۱۹۱۶ فیمینیزم که به عنوان تئوری هواخواهان دادن حق رای به زنان (Suffragists ) شناخته می شد, با حزب ملی زنان( National Women Party) در ایالات متحده امریکا پایه گذاری شد. در ژانویه سال ۱۹۱۷, زنان عضو این جنبش دست به تشکیل یک حلقه انسانی به دور کاخ سفید زدند و این حرکتی بود که شش ماه به طول انجامید. عاقبت پلیس وارد عمل شد. صدها زن از جمله دو تن از رهبران حزب به نامهای Alice Paul و Lucy Burns به زندان فرستاده شدند. خاطرات شکنجه این زنان زندانی حکایت از هراس مردانی بود که جایگاه همواره مستحکم خود را در خطر می دیدند.
این ” موج اول” حرکت زنان, دو شعبه اصلی داشت: شعبه رادیکال که خواهان اصلاح تمام موسسه های دولتی و اجتماعی بود و شعبه محافظه کار که تمرکز خود را به گرفتن حق رای برای زنان معطوف کرده بود. بخش محافظه کار این جنبش در سال ۱۹۲۰ با بدست آوردن حق رای برای زنان, نتیجه زحمات خود را گرفت.
” موج دوم” در دهه ۱۹۶۰ شروع شد. جامعه شناس برجسته (۱۹۹۰) Janet Chafez اشاره می کند که تا این دوره زنان به کار بیرون خانه به چشم یک دوره کوتاه مدت فعالیت بین خانه و مدرسه نگاه می کردند. اما با رشد روزافزون زنان متقاضی کار, شمار آنانی که خواستار حرفه ای شدن شغلشان شدند هم افزایش یافت. زنان آغاز به مقایسه شرایط کاری و مقدار دستمزدها با مردان پرداختند. دیدن این نابرابری ها ” موج دوم” را که خواهان از بین بردن نابرابری ها بر اساس جنسیت در محیط کار بود, به راه انداخت.
اهداف این ” موج دوم” که هنوز هم ادامه دارد دامنه وسعیی را از عوض کردن نقش سنتی زنان در محیط کار تا به تصویب رساندن قانون های لازم الاجرا بر علیه خشونت بر ضد زنان در محیط کار شامل می شود. این موج به نوبه خود دارای دو شعبه اصلی آزادی خواه و محافظه کار می باشد. هرکدام از این شعبات نظرگاهای ویژه خود را در تعریف برابری زنان و مردان در محیط کار و اجتماع دارا می باشند.
رادیکالهای گروه آزادیخواه لهجه و رفتار خصمانه تری نسبت به مردان دارند و رادیکالهای محافظه کار تاکید بر نقش سنتی زن در رهبری خوانواده می کنند. اما هر دو گروه دعوی بدست آوردن نیازهای واقعی زن در جامعه امروز را دارند و هر روز بیشتر بر قوانین اثر می گذارند.
از شروع ” موج سوم” فیمینیزم در کشورهای پیشرفته, سالهای زیادی نیست که می گذرد. در این موج تمرکز بر روی راه گزینی از موقعیت برابر زنان با مردان ( هرچند رسیدن کامل به این هدف همچنان ادامه دارد) به ارزش گذاری کار زنان در زیرساختهای اجتماع است.
فیمینیزم اشاره می کند که ارزشهای مورد احترام در جامعه ما – که بعضا شامل قدرت, رقابت پذیری, آسیب ناپذیری روحی, خودمختاری و استقلال می شوند- همگی ارزشهایی مردانه اند . در راستای برابری, ارزشهای زنانه ای همچون روح همکاری, ارتباطات و حس دوستی متقابل باید ضمیمه ( و نه جایگزینی مطلق) این ارزشهای مردانه در اجتماع شوند. (۲۰۰۰) England

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.