من و هموطنان همشهری

ترجیج میدم هر روز با هزارتا مشتری روس و لاتین و مانگ و مندوری و کانتونی و کامبوجی و هاوایین و بلغار کار کنم اما هموطن به پستم نخوره. ( هر چند همیشه چند نفری هستن که آدم نتونه حکم کلی صادر کنه ولی خوب نسبتی هست دیگه)
خانمه میاد میگه من ده سال تو ثبت احوال فلان شهرستان کار میکردم. میخوام اینجا تو اداره سوشال سکیوریتی کار بگیریم. مثل هم هستن دیگه . این هم ثبت احواله. شما یه روزمه درست کنید بگید ده سال سابقه کار تو سوشال سکیوریتی یزد . ( مثلا حالا) .
میگم خانم محترم. کار تو اداره سوشال یه کار ایالتی هست . باید اسم بنویسید . ببینید کی امتحان کتبی اش هست. بعد کی امتحان های شفاهی اش هست. بعد مصاحبه بدید. رزومه ای نیست که کارش.
میگه نه من همه برنامه های کامپیوتری ثبت احوال رو بلدم. اینها رو بنویسید.
ای خدا. یعنی برنامه ثبت احوال یزد با برنامه سوشال سکیوریتی یکیه؟
میگم. باشه من مینویسم رزومه رو. فردا بیاید بگیرید. میگه خوب مگه خودتوون نمی فرستیدش؟
میگم عزیز جان. من این رو کجا بفرستم؟ این کار رزومه ای نیست. امتحان داره. باید برید آنلاین ثبت نام کنید.
میگه خوب شما حالا نمیشه شماره فکسش رو از تو اینترنت پیدا کنید و این رو فکس کنید؟
میخوام کله ام رو بزنم به دیوار.
میبینه ساکت میشم چیزی نمیگم, میگه باشه. پس شما درستش کنید, من میام خودم میبرمش میدم این شعبه که نزدیک ماست به یکی از کارمنداش!!!
درهمین رابطه قبلا هم نوشته بودم زیاد:
من از افغانی امر و نهی نمیگیرم.
فرهنگی که با بردن لاتاری بوجود نمیاد.
۹۱۱
آقامون و آقاتون.
یک طنز واقعی.
یه مطب قدیمی.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.