بیست و پنجم جولای دو هزار و یازده

سفر ناگهانی و بدون برنامه قبلی بیروت، بدون هیچ مطالعه و آشنا و هدف خاص، تبدیل شد به یکی از بهترین سفرهای تاحالای من. ملغمه‌ از چیزهایی که هر کدوم به تنهایی می‌تونست یه سفر رو به یاد موندنی کنه.
از شب زنده‌داری با آدم‌های خل و دیوانه تا مصاحبه‌های طولانی و جدی با استاد‌های دانشگاه، از برج‌های ملیونی تا ته کمپ‌های چادری،‌ از دل جنگل تا شنا توی مدیترانه،‌ از گرمای آب‌پز کننده تا سرمای ته غار، از خوابیدن توی هتل پنج‌ستاره تا لخت خوابیدن روی صخره‌ها، از جنس اصل لبنانی تا عرق دست‌ساز گه‌مزه و از گریه بغل زن غریبه گارسون رستوران تا قهقه سرکوه با آدم‌هایی که حتی اسمشون رو نمی‌دونم.
امشب می‌رم کاتماندو، نپال.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.