بیروت- ۱۰
یک آقایی که از تو کوچ سرفینگ فهمیده بود من بیروتم ایمیل زد که ای لایک تو سی یو و از این حرفا. من هم خسته بودم، اما کلا حرامه که آدم شب بمونه تو خونه توی بیروت. گفتم بیا دنبالم بریم جایی.
با یک فولوکس قورباغه‌ای زرد هزار ساله اومد دنبالم. خدایش تنها چیز باحال این معاشرت این فولوکسه بود. نه که بچه بدی باشه ها، اما خب این هم یکی از جنبه‌های کوچ سرفینگه که خیلی ازش واسه بیزینس خودشون استفاده می‌کنند. در هر حال همون سه دقیقه اول جو سنگین شد و جفتمون فهمیدیم که اصلا هیچ ربطی به هم نداریم برای معاشرت.
نوازنده و خواننده و شاعر و فعال صلح و محیط زیست بود. از ارمنیان لبنان. اما خب من هیچ علاقه‌ای به شنیدن داستان‌های تورهاش در آمریکا و مصاحبه‌های رادیویی و تلوزیونی‌اش نداشتم. نمی‌دونم چطورفکر کرده بود من ممکنه به یه کارش بیام.
هیچی. نیم ساعت نشده برگشتم سرجای اولم و خداحافظ، خداحافظ. دیگه خسته تر از اون بودم که با رفقای خودم هم برم بیرون.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.