دوم فوریه دوهزار و یازده

استادم اومد سر کلاس دیدم یه شال انداخته بته جقه‌ای روش هم نوشته:
آن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم
بعد گفت که یک دوست ایرانی آمریکایی واسش از ایران آورده و خود طرف هم نمی‌تونسته فارسی بخونه. گفتم یک شعر عاشقانه غمگینی است و یارو می‌گه که کلا جا نمی‌شه تو یه صفحه که واست بنویسم چی گذشت این مدته که نبودی بسکه اندازه غم و غصه‌ام زیاد بوده! استاد کلی هم ناراحت شد و هی گفت اوه. هو سَد. هو سَد. بعد فکر کردم حالا چه دلیلی داشت طفلک رو اینقدر ناراحت کنم، یه چیز دیگه‌ای می‌گفتم. حالا دیگه شال رو هم نمی‌اندازه گردنش!
اگه یکی ما رو به شکل شیئ جنسی ببینه و ما هم در عوض اونو به شکل جنس ببنیم، این به اون در می‌شه؟ اگه یه مصاحبه کننده (باز جو، محقق، کارمند اداره، و..( فردی رو تقلیل بده به شئی جنسی و اون فرد هم موقع خودارضایی تصویر اون آدم رو بیاره جلوش، این به اون در می‌شه؟ شاید اگه رابطه قدرت این وسط نبود و هر دوتایی اینها در یک فضا اتفاق می‌افتاد و یکی خصوصی و دیگری عمومی نبود و مثلا بازجو یا محقق برای اعمال کردن برتری خودشون، تقلیل جنسیتی نمی‌دادن طرف رو، این قضیه ساده‌تر می‌شد. مسئله اینه که عواقب و اثرات این دو جنس‌پنداری طرفین یکی نیست.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.