یادداشت‌های پراکنده در سفر -۱۳

عجیب بود. بعد از آنهمه رفاقت، حالا وارد فاز تازه‌ای شدن عجیب بود. نگاهش داغ بود. خیلی وقت بود داغ بود. من خودم را به نفهمی نمی‌زدم. نمی‌دانم می‌خواستم یا نه. هنوز هم نمی‌دانم. خواستم چند روز خوش بگذرانیم. قرار نبود اینقدر زود دلم تنگ شود.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.