همدرد

در کافه‌ای نشستم در مرکز شهر پراگ و الان سمت راستم یک پسری، او مثل من مشغول به کامپیوترش، نشسته است که دست چپش به ابروهایش است و دقیقا همان مدلی که من با ابروهایم بازی می‌کنم و یکی یکی از وسط‌هایشا می‌کنم، او بازی می‌کند و تا حالا که من دیدم دو تا خال هم کنده. است
تا حالا کسی را که از نزدیک این مریضی را با ابرو داشته باشه ندیده بودم. می‌خواهم بروم بغلش کنم بگویم بیا باهم بکنیم ابروهایمان را.
* از وقتی حب شادمانی ) اسمی را که روی قرص‌های ضد افسردگی گذاشتیم( می‌خورم، خیلی بهتر شده. یه مدت اصلا نمی‌کندم، اما این روزها باز زیاد شده. یه چیز دیگری هم که کشف کردم این است که وقتی ابروهایم اصلاح شده و مرتب اند کمتر دستم می‌رود طرفشان، اما وقتی بلند می‌شوند و احتیاج به قیچی خوردن دارند، و طبعا راحت‌تر برای کندن در دست می‌آید، درصد خرابکاری بیشتر می‌شود. الان که داشتم این لینک ویکی‌پیدیا را می‌خواندم، دیدم مرکز اینترنتی مریض‌هاش هم هست. درمان می‌شوم؟

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.