تقویم عاشقی‌هایمان را هم باید گذاشت در موزه «سال‌های سیاه سبز». در مبدا «سال بد» مردم الله و اکبر می‌گفتند و نفس‌های تو زیر دست‌های من حبس بود. ما به هم پیچیده‌بودیم در دورترین نزدیک جهان و در فاصله عشق‌بازی‌های مدام، مچ‌بند‌های سبز را به دستمان می‌بستیم و باز می‌کردیم. در سال «سال بد» مرا گذاشتی در حسرت روبه رویت نشستن و بی‌حرف رفتی. «سال سبز سیاه»ی بود.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.