نوشته ای شاید تلخ ( ۲)

من به جنبش زنهای ایران اعتقاد دارم. میدونم که کاری هم از دستم بر نمیاد براشون اما دلم از اینجا براشون میزنه.
اما ما جنبش زنهای آمریکا رو دیدیم و میخواهیم همون رو اونهم تو مدت کوتاه تو ایران داشته باشیم. مثل بقیه کارهامون . یه ذره نمیاییم به لایه پایین این ملت نگاه نمیکنیم.
ما فکر کردیم حالا که زنهای امریکا و اروپا حق رای و حقوق یکسان گرفتن ما هم بگیریمش. خوب این خیلی خوبه. ولی آیا بقیه شرایطی که اون موقع تو غرب بود الان تو ایران ما هست؟ ما زنهایی رو داریم که بی محابا دور سازمان قانونگذار ماهها حلقه بزنن بدون ترس از عاقبتش؟
زنانی رو داریم که بدون ترس برن بگه ما مادران بچه های بی پدر هستم . حق بچه مون رو میخواهیم؟ آیا اصلا جامعه قبول کرده که بچه بدون پدر وجود داشته باشه که حالا حقش رو بهش بده.
چند درصد زنهای ما به مسجد میرن و چند درصد به تاتر؟ وقتی از زن حرف میزنیم معنایی هست به وسعت زنان شرقی ترین روستاهای بلوچستان تا غربی ترین نواحی کردستان. مگه اینها زنان ایران نیستن؟ زن ایرانی فقط دانشجویان دانشگاه تهران نیستن. این رو قبول بکنیم.
ما زنهایی رو داریم که شوهراشون فقط وقتی میخوان باهاشون بخوابن شب بهشون سلام میگن. زنهایی رو داریم که حتی تو خونه جلوی پسر و شوهرشون رو سری سرشونه. ما میخواهیم به این زن کاندوم بدیم بگیم این رو به شوهرت بده که ازش استفاده کنه؟
هنوز زنهای ما باور دارن به زنده بودنشون برای داشتن بچه . به اینکه کتک خوردن جزی از زندگی عادی زن و شوهراست. ( البته واسه زن) . هنوز وقتی عادت ماهانه هستن فکر میکنن کثیفن. هنوز روشون نمیشه شوهراشون هم لوازم بهداشتی شون رو ببینن. هنوز دخترای امروز ما میرن دانشگاه که شوهر پیدا کنن که خوشون رو به هزار وسیصد و شصت سکه طلا بفروشن. اینها هست. ما چشامون رو ببندیم. سرمون رو تو هر برفی هم بکنیم این زندگی زن عادی امروز ایرانه.
هنوز توی امریکا از جامعه مرد سالار شکایت هست. هنوز زنها با اونکه ۵۱% جمعیت رو دارن اقلیت به حساب میان. هنوز هر سه دقیقه یه زن آمریکایی قربانی خشونت میشه. هنوز مردها حق و حقوق بیشتری دارن. هنوز زنها فقیر ترن.
به این ها نگاه کنیم. توقعاتمون رو بر پایه واقعیتها بذاریم. واقعیت زن ایرانی رو بشناسیم. یه بار هم از خیابون انقلاب پایین تر بریم. یه بار هم از تهران بیرون بریم.
بخواهیم قبول کنیم یا نه این زن هنوز به چیزهایی که سر سفره ابوالفضل میشنوه بیشتر اعتقاد داره تا به بروشور و آگهی.
هنوز به حرفهایی که تو مسجد از منبر میشنوه بیشتر گوش میده تا حرف فلان خانوم روانشناس با دکترای جنسیت و زنان از هاروارد. هنوز شیرین عبادی رو نمیشناسه. مهر انگیز کار رو نمیشناسه. شادی صدر رو نمیشناسه. وبلاگ نمی شناسه. یاهو چت رو نمیشناسه.
ما باید تکلیف خودمون رو معلوم کنیم. ما چی میخواهیم؟ مخاطب ما کیا هستن؟ دوستهای دور و برمون و همفکرها و همکلاسهای دانشکده مون یا زنانی که دارن هر شب کتک میخورن و به خاطر گرسنه نموندن بچه هاشون هزار سال دیگه هم حاضرن کتک بخورن.
به بطن این زنها بریم. اونها رو حس کنیم. انقلاب ما شکست خورد چون بین جمعیتی که فکر میکردن و جمعیتی که انجامش دادن فاصله افتاد. اصلاحاتمون شکست خورد چون کسی که باید رای میداد کسی نبود که کتابهایی رو که ما میخوندیم میخوند.
حالا هم همین زنها به ما خواهند گفت پتیاره و بد کاره. همین زنها به ما خواهند گفت ترشیدگانی که از غم بیشوهری دغدغه این فکر ها رو داریم. ما فاصله نگیریم از زنهامون . طبقه بندی نکنیم. کی بیشتر از زنی که قربانی خشونته حرف ما رو درک میکنه؟ کی بیشتر از زنی که دختر مقتولش نصف دیه رو گرفته ما رو میفهمه؟ زنی که جونش به لب رسیده از دست شوهری که طلاقش نمیده حرف حق طلاق رو میفهمه .
راههای عملی زیاده. فکر میکنید اینجا سازمانهای زنان مثلا به هر زن قربانی یه خونه و یه ماشین میدن؟ نه . محدودیت مالی همه جا هست. تفاوت فرهنگها همه جا هست اما باید درکی از این فرهنگ باشه یا نه. زنانی هستن که میرن سالها تو یه کشور دیگه زندگی میکنن فقط واسه اینکه با فرهنگ مردم توده آشنا بشن و بعد بیان یه کاری بکنن. یعنی ما از اینها هم غریبه تریم با زنان خودمون ؟ باور کنید اگه یه ذره عمیق تر نگاه کنیم اونقدر راه ساده ولی موثر به بار میشنه که نگو. به شرطی که عارمون نشه بریم مسجد که بریم سر سفره هاشون که اگه لازم شد چادر هم سرمون بذاریم.
به زمان هم نگاه کنیم. شاید تجمع و تظاهرات قدم آخر باشه وقتی همه کارها انجام شد. اما چرا بیایم این همه نیروی خوب و خلاق رو یه دفعه نا امید و سابقه دار اوین بکنیم؟
لایه هایی زیری رو بسازیم. آجر اول رو رو زیر بنا بذاریم نه روی خاک. خونه ساختن زمان لازم داره. خونه پیش ساخته با یه باد به هوا میره.
انقلابهای نافرجام مردونه ما فقط موقع رای دادنشون به فکر ما افتادن. ما نه قبلش به حساب بودیم نه بعدش. اگه ما هم بخواهیم مثل اونها باشیم نافرجامی رو پیشونیمون نوشته هست. نمیشه یه حرکت رو انجام داد و نصف جمعیت جامعه رو نادیده گرفت. مردانی هستن که به زن به چشم یک انسان نگاه کنن نه بانی آوارگی آدم از بهشت. مرد ما باید به سر چشمه باروری به الهه خلقت ایمان بیاره . باورش کنه.
انقلاب بنفشمون رو آگاهانه بنا کنیم و خردمندانه هدایتش کنیم. من و تو . زن و مرد.
————————-
پی نوشت اول: پویا مثل همیشه چه آگاهانه نوشته. نوشته هاش رو با تمام وجود حس میکنم.
پی نوشت دوم: نظر مریم در همین رابطه.
پی نوشت سوم: در همین رابطه از منظر فوتبال. از وبلاگ کوروش عزیز

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.