سبزهای تنها

شاکی بودم از پوشش خبری جریانات نیویورک. از بی بی سی و صدای امریکا که جمعیت ده‌هزار نفری را هزار و پانصد نفر گزارش کردند و شبکه‌های خبری امریکایی که یکی دو گزارششان هم نمای بسته‌ای بود از جمیعت معترض. فقط فرصت دادند به فرصت طلبی مثل احمدی‌نژاد که برگردد و بگوید همه بازهم کم آوردند . شاکی بودم از آن دوستی که نوشته بود «پلیس آمریکا که کتک نمی‌زند، همین بود همت شماها؟». ناراحت بودم از تومار سبزی که برای ما الان حکم گنج ملی را پیدا کرده اما نه در پاریس، نه در استکهلم و نه در نیویورک ، تقریبا به غیر از خود ما، توجه چندانی جلب نکرد.
اما آن زمان که در تبت و هندوراس و برزیل و نیکاراگوٍئه و …کودتا می‌شد و ملت‌شان همین وضع ما را داشتند و هم در خیابان‌های خودشان بودند هم در خیابان‌های نیویورک، من کجا بودم که بروم حداقل بپرسم داستان چیست که حالا انتظار دارم همه جهان سبز شوند برای ما؟ ما می‌خواهیم جان‌های گرفته شده عدد نباشند، عدد نشوند، اما چرا فکر می‌کنیم برای بقیه ملت‌ها و دولت‌ها هم باید مهم باشد؟ ما اسم چند نفر از کشته شده‌های آن‌ها را می‌دانیم؟ خون ما رنگین‌تر است؟ چند بار خود من کانال تلوزیون و رادیو را عوض کردم وقتی به اخبار «حوصله سربر» کشورهای دیگر می‌رسید؟
واقعیت شاید برای ما این نباشد اما برای آن ها ما هم «بیزینس» ایم. شبکه‌های وطنی که آنطور، شبکه‌های فارسی‌زبان خارج از ایران که در بهترین حالت خط مشی دولت‌های مطبوعشان را دارند، و برای بقیه مردم دنیا که ما هم «حوصله سربریم». تنهاییم.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.