وقتی همه کافهها تلخ بودند از بوی قهوه
و خسته از صندلیهای چوبی لهستانی
از دانشجوهای بیپول
و لیوانهای کاغذی بدمزه
یک جایی پشت پیشخوان کافه خیابان یازدهم
پشت یخچال کروسان و مارشملو و کیک لیمو
زیر نگاه منتظر مشتری
دست های تو برگهای خالکوبی کمر مرا میچید.
مرا در توییتر دنبال کنید
توییتهای منبلوط را در ایمیل بخوانید